۱ . رابطه علم و دين در دوران تجدّد
جامعه شناسىِ رايج پيش از دوران تجدد ، يك نظام اجتماعى بود كه با آنچه در دوران جديد وجود دارد ، ماهيت متفاوتى داشت. به هر حال ، دوره اى به نام تجدد را پشت سر گذاشتيم؛ يعنى دوره اى كه از زمان «كنت» شروع شده تا چهارصد سال و بعد از آن ، البته دوره قبل از آن را نمى توان تجدد دانست.
از ويژگى هاى اين دوره اين بود كه جامعه شناسى ، رابطه خصمانه اى با دين داشت؛ يعنى مطابق معرفت شناسى كه در زمان كانت تأسيس شد ، حوزه علم و حوزه معارف غيرمعرفتى جدا شده و دين هم به اين گروه ملحق گرديد. حوزه علم ، حوزه اى است كه از حوزه ايمان متفاوت است و به همين دليل ، جامعه شناسى كه يك علم تجدّدى است ، وجهى براى همگام و هم كلام شدن با دين ندارد. اين درست مانند سنجش يك شى ء اندازه گرفتنىِ مترى ، با وزن است كه هيچ كس چنين كارى نمى كند.
جامعه شناسى ، مربوط به كاركرد قوه عاقله است ، در حالى كه حوزه معرفت دين با اين فرق دارد. هر چند اختلافاتى در اين ميان هست ، ولى در اين مورد اتفاق بود كه دين ، ماهيت شناختى ندارد و كاركردهاى ديگرى براى آن است. بدين ترتيب ، رابطه جامعه شناسى و دين با يكديگر قطع مى شود ، مگر اين كه در جامعه شناسىِ دين ، بحث هايى مطرح گردد كه در اين باب ، دين به عنوان پديده اى اجتماعى كه آثار و نتايج و بازتاب هايى در جامعه دارد ، مورد مطالعه قرار گيرد .