اين به دست مى آيد . به نظر من ، توصيه دين براى جامعه ، در زمينه جامعه مطلوب است ، تا جامعه موجود. به اين دليل كه دين كارش تربيت است و چون تربيت با بايدها سر و كار دارد ، حالا بايد در عرصه تربيت اخلاق در زمينه اجتماعى سراغ بايدها رفت. مثلاً در آيه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَـنِ وَ إِيتَآىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» هر چند جمله مضارع است و موضوع هم روابط جامعه را مى گويد و عدل و احسان و نفى ظلم را بيان مى كند ، اما در همان جا كه از مضارع صحبت مى كند ، مى گويد اِعْدِلوا ، أحسِنوا يا لا تظلموا .
۲ . انواع قوانين اجتماعى
البته بايد توجّه داشت كه براساس روايات ، نوعى اصول و قوانين اجتماعى عام داريم. شهيد صدر هم در تفسير موضوعىاش ، قوانين اجتماعى را به سه بخش تقسيم كرده است : ۱ . قوانين ثابت؛ ۲ . قوانين اگرى و شرطى مثل اگر خورشيد طلوع كند ، روز موجود است كه نظيرش هم در قرآن آمده «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» ؛ و ۳ . حتميّات. ايشان مثال حتميات را از قبيل جوش آمدن آب در صد درجه مى داند و حتمياتِ در آينده را ، مثل قيام و ظهور امام زمان (عج) و پيروزى عدالت بر ظلم و ستم بيان كرده است . بنابراين ، ايشان سه نوع قانون را مطرح مى كند : قانون ثابت؛ قانون شرطى؛ و قانون اختيارى .
پس در عرصه اجتماعيات ، در كنار واقعيت هايى كه وجود دارد و شما هم در آن حديث به آن اشاره كرديد ، نوعى بايدهايى هست كه دين با آن ها سر و كار دارد و مى خواهد جوامع مربوط به آن ها را ايجاد كند .
در اين جا سؤالى پيش مى آيد و آن اين است كه بى ترديد هر جامعه اى ، براساس ميزان پيچيدگى و سادگى روابط اجتماعى ، ساختارهاى متفاوتى با ديگر جوامع دارد. از همين روست كه مى توانيم جوامع را به جوامع صنعتى و جوامع سنتى تقسيم كنيم. در ميان روايت هاى اجتماعى ، به رواياتى بر مى خوريم كه انسان احتمال مى دهد به ساختار اجتماعىِ همان عصر و روابط ساده همان زمان ناظر باشد ، مثل اين كه اين همه روايات مربوط به مستحبات و نوافل در اوقات مختلف شبانه روز آمده كه در آنها ، مخاطب را انسان بى كارى فرض كرده كه فرصت انجام بسيارى از اين مستحبات ، ادعيه و نوافل را دارد ؛ اما در جوامع صنعتى كنونى كه اشتغالات و نقش هاى فراوانى براى هر انسان در