121
مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)

كه گروه هاى مختلف ، هر كدام دين متناسب با خود دارند و كشاورزان ، جنگجويان و حاكمان ، چگونه حصه هاى مربوط به خود را از دين مى گيرند و تعيّن هاى خاصى به دين مى بخشند و دينْ تعيّن خاصى در نزد آن ها مى گيرد ، دقيقا شبيه به اين مسأله را درباره حديث هم مى توان گفت؛ يعنى هر طبقه اجتماعى ، حديث خاصى را مى گيرد. در اين صورت ، مى توان نسبت بين زمينه هاى اجتماعى و احاديث را تبيين و تفسير كرد .
ممكن است در بعضى از مطالعات جامعه شناسى ، بتوانيد بين ابعاد اجتماعى و كاركردهاى اجتماعى يا انگيزه هاى افراد براى روى آوردن با انگيخته ها و ساختار درونى خود حديث ، فاصله و جدايى بيندازيد . آيا مى توانيد يا نمى توانيد ، چيزى ديگرى است. جامعه شناس مى تواند خود را تا مدتى به اين شكل مشغول كند؛ يعنى بين نوعى نگاه جامعه شناسى محض به مسأله حديث ، و اين كه حديث خود يك دفاع كلامى و هويت كلامى هم داشته باشد ، فاصله بيندازد. شايد با برخى از نظريه ها بتوان اين كار را هم كرد ، اما بعضى ديگر از نظريه ها ، اصلاً وجود و ريشه هاى وجودىِ حوزه هاى معرفتىِ دينى و از جمله حديث را به اعماق زواياى اجتماعى مى برد و هويت اجتماعى به آن مى دهد. در اين طور جايگاهى كه يك طرف افراطى مسأله است ، البته حالا افراطى نه به لحاظ واقعى ، كه شايد جامعه شناسىِ غالب همين باشد ، اما در چنين رويكردى به حديث ، نوعى تقليل گرايى (Reduction) حديث به تعيّن هاى اجتماعى و پديده هاى اجتماعى رخ خواهد داد . براى مثال ، مى بينيد كه اهل حديث ، به وجود آمده اند. بعد بسترهاى اجتماعى آن ، يعنى معاويه ، بنى اميه و كاركردهاى اين ها را پيدا مى كنيد و مى گوييد احاديث به اين صورت تفسير شد ، جعل گرديد و بالنده شد .

در هنگام مراجعه به روايات ، به برخى از احاديث اجتماعى بر مى خوريم كه مفادشان ، رابطه ميان دو متغير اجتماعى است . آيا مى توان همان طور كه شهيد صدر در مكتب اقتصادى مى گويد ، گفت كه در وراى اين نصوص ، يك نظريه اجتماعىِ كلان نهفته است؟ يعنى از ديدگاه روايات ، روابط اجتماعى ، براساس كدام ديدگاه تحليل مى شود؛ كاركردى ، ساختارى يا تضادى؟

اگر در چارچوب جامعه شناسى قرن نوزدهم ، يا آخرين سنگر اين نوع جامعه شناسى ، يعنى پارسونز و جامعه شناسى ساينتيك و علمى سخن بگوييد ، نمى توانيد چنين چيزى بگوييد . اصلاً در اين چارچوب ، تنها نسبتى كه بين جامعه شناسى و حديث مى تواند وجود داشته باشد ، همان بود كه گفتم؛ يعنى حديثْ موضوعِ مطالعات جامعه شناختى باشد .


مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)
120

متناسب با آن محيط اجتماعى خودش قائل ، و معتقد بشوند كه وقتى حديث از آن فضاى اجتماعى بيرون مى آيد ، اصلاً معنايش هم دگرگون مى شود. اين رويكرد به حديث ، تأثيرى بنيادى و جدّى هم خواهد داشت؛ يعنى اگر از اين زاويه حديث را تحليل بكنيد ، ممكن است اين نوع مطالعه جامعه شناختىِ راجع به حديث ، موجب شود شما حديث را پديده اى زمانى ، تاريخى يا فرهنگى در نظر بگيريد و در نتيجه ، به اين مسأله برسيد كه حديث براى محيط اجتماعى امروز ، يا اصلاً رسالتى ندارد و يا اگر رسالتى هم بر عهده اش است ، در قرائت جديدى متناسب با محيط ، معنادار مى شود. اصلاً ممكن است گفته شود حديث كه كلام معصوم يا حتى كلام خداست ، تنها براى دوران فرهنگ و تاريخ صدر اسلام و در آن عقلانيتِ محيط خودش معجزه بوده يا قداست داشته ، اما براى دوران مدرن ، چنين نيست. اين ها ظرفيت هايى است كه در درون ديدگاه ها و نظريه هاى جامعه شناختى براى پرداختن به حديث وجود دارد. برخى از اين ديدگاه ها ، به گونه اى حديث را تعريف مى كند و آن را در جايگاهى قرار مى دهد كه انسان دين دار با پذيرفتن آن تعريف و جايگاه ، نمى تواند متديّن باقى بماند. اين مسأله فقط راجع به حديث نيست ، بلكه راجع به خود دين هم هست. براى مثال ، اگر كسى در جامعه شناسى دين ، تعريف دوركيم را از دين بپذيرد و بعد دين دار هم باقى بماند ، معجزه خداست؛ يعنى جمع اين دو در حد اعجاز است . البته كم نيستند افرادى كه متوجه نيستند و در اين مسأله تأمل نمى كنند .
پس هنگامى كه نظريه ها به سراغ حديث مى روند ، به تناسب ساختار درونى شان كه بر بنيادهاى متافيزيكى و معرفتى شان مبتنى است ، در تحليل هاى خود ، كارهاى خاصى روى حديث مى كنند. ممكن است برخى از اين ها به گونه اى وارد بحث بشوند كه با يك باور و نگاه دينى به حديث قابل جمع هم باشد ، ولى بعضى ديگر ، به يقين قابل جمع نيستند. اين ها را مى توان طيف بندى و شناسايى كرد. اين يك زاويه و رويكرد ورود به بحث است كه نسبت حديث را با جامعه شناسى از اين زاويه مى بينيم كه حديث ، موضوعِ مطالعات جامعه شناختى و حوزه اى از حوزه هاى مطالعات جامعه شناختى باشد. اگر به اين صورت در نظر بگيريم ، در واقع زيرمجموعه اى از جامعه شناسى دين يا جامعه شناسى معرفت مى شود؛ چون حديث ، بخشى از آن مجموعه پديده ها و پديدارهاى دينى است و جامعه شناسى دين بايد به عنصر حديث هم بپردازد . براى مثال ، كارهايى كه وِبِر راجع به جامعه شناسى دين دارد و مى گويد

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3975
صفحه از 240
پرینت  ارسال به