موجب افتادن پيچ سست مى شود و اين خود موجب مى شود تا اتصال چرخ به بدنه خودرو سست تر شود و لذا ارتعاشاتش بيشتر شود . فزونى ارتعاشات ، باعث سست شدن پيچ هاى ديگر و افتادنشان مى گردد . افتادن پيچ ها همان ، و در رفتن چرخ و بروز حادثه همان .
در نهايت ليتل مى گويد : مكانيزم علّى عبارت است از رشته اى از حوادث كه خود محكوم نظمى قانون وارند و از مبيِّن شروع مى شوند و به مبيَّن ختم مى شوند . ۱
بنابر آن چه گفته شد ، مهم اين است كه حلقه هاى واسطه و حوادثى كه ميان دو متغيّر به كار رفته در حديث تبيين گردد . براى نمونه ، در حديثى از امام على عليه السلام مى خوانيم «الظلم يزلّ القدم ويسلب النعم ويهلك الامم» . از اين حديث گزاره اى جامعه شناختى به دست مى آيد و آن اين كه «ظلم ، عامل از هم گسيختگى نظم امت ها و جوامع است» .براساس اين رويكرد ، كار جامعه شناسى اين است كه رابطه متغير مستقل (ظلم) را با متغيّر وابسته (هلاكت امت ها) توضيح دهد و بيان كند كه چه رشته حوادثى ميان اين دو متغيّر وجود دارد و چگونه ظلم به هلاكت ملت ها مى انجامد . بنابراين خدمت جامعه شناختى ، توضيح مكانيسم علّى ميان آن دو متغير با ادبيات جامعه شناختى است .
د) رويكرد تأييدى
مقصود از اين رويكرد اين است كه براى جا انداختن يك پديده اى اجتماعى يا پرهيز دادن مؤمنان از آسيبى اجتماعى ، از معارف حديثى ، بشارت ها و انذارهاى آن بهره گرفته مى شود ، ولى براى اين كه مخاطبان به ويژه قشر جوان و روشنفكر توجّه بيشترى به آن معارف پيدا كنند ، از يافته ها و پژوهش هاى جامعه شناختى هم در تأييد و تثبيت آن مطالب استفاده شود .
روش تأييدى كه رواج بسيارى يافته ، بيشتر جنبه اقناعى داشته و در محيط هاى تبليغى و ترويجى كاربرد دارد و زمينه را براى پذيرش مردم فراهم مى سازد ، اما به لحاظ علمى نارسايى هاى فراوانى در آن به چشم مى خورد ، از جمله اين كه در اين تأييدگيرى ، معمولاً يك سويه نگرى شده و به تمام رويكرد و مكاتب موجود در جامعه شناسى توجه كافى نمى شود و گاه سخن يك جامعه شناس ، از سر غفلت ديدگاه جامعه شناسى تلقى مى شود .