مقدمه
ارتباط گزاره هاى دينى موجود در آيات و روايات اجتماعى با جامعه شناسى ، يكى از دل مشغولى هاى چند دهه اخيرمحافل علمى بوده است و موضع گيرى هاى متفاوتى با اين انديشه صورت گرفت ؛ برخى از انديشوران به «جامعه شناسى اسلامى» معتقد شدند و برخى ديگر بر موضع انكار خود پافشارى كردند و در نهايت اين درگيرى فكرى به نقطه مشخصى ختم نشد!
پى گيرى علل و زمينه هاى شكل گيرى اين انديشه و بررسى عوامل مخالفت با آن كه بى گمان در نگرش پوزتيويستى حاكم بر جامعه شناسى كشور ما ريشه داشت ، موضوع مورد بررسى ما نيست . به دنبال تأسيس واحد «حديث و جامعه شناسى» در مركز تحقيقات دارالحديث ، بحث پيش گفته از زاويه متواضعانه تر و ملموس ترى دنبال شد و اين بار ، سخن از يافتن مناسبات موجود ميان اين دو دسته گزاره هاى اجتماعىِ ناظر به روابط اجتماعى از سوى جامعه شناسى و حديث مطرح گرديد و چهار پرسش اساسى ارائه شد :
۱ . آيا ميان احاديث اجتماعى و جامعه شناسى ارتباط و مناسبتى وجود دارد؟
۲ . در صورت مثبت بودن پاسخ ، براساس چه مبانى و ديدگاه هايى اين رابطه تصحيح مى شود؟
۳ . انواع روابط و مناسبت هايى كه ميان جامعه شناسى و احاديث اجتماعى وجود دارد ، كدام است؟
۴ . روش مطالعه و پژوهش در اين زمينه چيست؟
پس از تنظيم پرسش ها ، مصاحبه هاى علمى و بحث برانگيزى با استادان و صاحب نظران حوزوى و دانشگاهى برگزار شد و نتايج ارزشمندى از آن ها به دست آمد . اكنون مطالب پس از پياده شدن از نوار و ويرايش علمى و ادبى ، براى استفاده جامعه علمى كشور تقديم