تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» الهام گرفته است. خيلى از ايده هاى جديد هم مى تواند از احايث الهام گرفته شود ؛ يعنى همان طور كه در علمْ تجربه و تئورى سازى مهم است ، الهام هم نقش مهمى دارد كه برخى به آن شهود مى گويند و البته حكماى ما ، آن را حدس مى نامند. بسيارى از كارهاى مهمى كه در علوم اتفاق افتاده ، از راه الهام بوده است؛ يعنى خود پوانكار توضيح مى دهد كه ما مدت ها در مورد حل مسأله اى فكر كرده بوديم ، ولى جواب آن را نمى يافتيم؛ اما در حال فراغت ، يك مرتبه راه حلش به ذهن مى رسد. اين مسأله اى است كه اسمش را الهام يا شهود مى گذاريم.
جناب استاد ، الان ده ها و صدها هزار روايت در كتاب هاى حديث جمع آورى شده است ؛ به نظر شما كار را بايد از كجا شروع كرد؟
به نظر من ، نقاط كليدى واقعا مهم است؛ يعنى در جزئيات ، هميشه چيزهاى ديگرى هم ناظر به آن است ، ولى كليات ، جمع يكسرى قواعدى است كه بايد آن ها را پيدا كرد و بايد به دنبال عوامل محدود كننده و مشروط كننده بود. توجه بفرماييد ، اصولاً علوم انسانى معاصر ، به شدت از ديدگاه هاى طبيعت گرايانه متأثر است و چيزهايى را براى انسان در نظر مى گيرد كه ملموسانه مى توان گفت كه اين ها كليت ندارد و واقعا درست نيست .
به نظر شما ، اين نقاط كليدى ، بايد چه ويژگى اى داشته باشند و چگونه بايد از آن ها در اين رويكرد استفاده كرد؟
نقاط كليدى ، چيزى است كه قابل تعميم به خيلى چيزهاست و هم مى توانيد آن را بر خيلى از جهات تطبيق بدهيد. نقاط كليدى ، يعنى آن قواعدى كه مشترك بين خيلى از مصاديق است .
در اواخر نهج البلاغه ، شهر را توصيف مى كند و مى گويد مصداق بهترين شهر به لحاظ سكونت ، شهرى است كه امنيت آدم را حفظ بكند و رفاه اجتماعى بياورد. آيا از اين گونه بيانات ، مى توان در بحث استفاده كرد؟
بله اين ها كلى است. احاديث بايد تقسيم بندى موضوعى شود؛ البته كسى بايد اين تقسيم بندى را انجام بدهد كه بر احايث اشراف داشته باشد. بعد آن نقاط كليدى و آن گزاره هاى كلى ناظر بر بُعد اجتماعى استخراج شود و سپس ، روى آن گزاره ها ، يك مطالعه تطبيقى در گذشته و در زمان حال صورت گيرد ؛ چون در قرآن مى فرمايد قصص گذشته ، هميشه بايد براى شما عبرت باشد. اين دستورالعمل كلى قرآن است؛ يعنى سنت هاى الهى، تخلف ناپذير