علم اين را به شما نمى گويد. مى گويد وجود اين ابزار را كسى انكار نمى كند. شما به مغز نياز داريد و اين ، به عنوان ابزارى است كه براى كار كردن روح به كار مى رود ، ولى آيا ماوراى آن ، چيزى هست يا نه ، اين را علم به شما نمى گويد.
مثل گفته يكى از فيلسوفان آمريكايى كه مثال خوبى مى زند. او مى گويد شما يك راديو در بيابان پيدا مى كنيد. درس برق هم خوانده ايد. اين را باز مى كنيد مى بينيد دو عدد ترانزيستور ، سه عدد لامپ و... در كنار هم گذاشته شده اند. اين ها را كنار هم مى گذاريد و كليد را مى گردانيد ، مى بينيد صدا مى آيد. آيا اين معنايش اين است كه صدا از خود اين آمد ؟ نه ، معنايش اين است كه اين ابزار ، آمادگى داشت امواج بيرون را بگيرد. پس وقتى سراغ پرسش هاى اساسى برويد ، علم كفايت نمى كند. من مثال خيلى ساده اى براى شما بزنم. وقتى سراغ پرسش هاى اساسى مى رويد ، به اين سؤال برمى گرديد كه آيا جهانْ خودكفاست يا نه؟ علم اگر مى گويد من يك تئورى ساخته ام كه همه چيز را توضيح مى دهد ، نمى تواند به اين بى تفاوت باشد كه آيا جهانى كه توضيح مى دهد ، خودكفاست يا نه. بايد موضع بگيرد. حداكثر كارى كه مى كند ، اين است كه من در اين جا متوقف مى شوم و موضع گيرى نمى كنم. پس در اين مورد ، علم مسكوت است ؛ چون متوقف شد . اگر بخواهد موضع گيرى كند ، بايد بگويد خودكفاست يا خودكفا نيست ، كه اين موضع گيرىِ دينى يا ضد دينى است .
۲ . تأثير نگاه دينى و ضد دينى در فهم پديده ها
دينى و ضددينى ، چه تأثيرى در فهم پديده ها دارد. لطفا اين مسايل را براى ما توضيح بدهيد كه اگر ما به دينى قائل باشيم ، چگونه سرنوشت آن عوض مى شود و اگر غيردينى باشد ، چه پيش مى آيد؟
دينى و ضد دينى در علم در دو بُعد اثر مى گذارد. يكى از ابعاد ، ابعاد عملى قضيه است. اگر شما به دينى معتقد باشيد ، معتقد هستيد كه فلان اسباب مخرّب را نبايد ساخت؛ چون بشر را نابود مى كند ، كما اين كه بعضى از دانشمندان ، واقعا از ساختن بعضى از بمب ها ، خوددارى كردند ، البته اين كه بعضى ديگر ساختند ، امر ديگرى است. در همان قضيه بمب اتمى هيروشيما ، يكى از كسانى كه در پروژه مَنهتان بود ، كناره گيرى كرد و گفت من شركت نمى كنم. بنابراين ، يك بُعد آن ، بُعد عملى قضيه است.
بُعد ديگرش كه به نظر من خيلى مهم است ، اين است كه اگر شما دينى باشيد ، افقتان