بدش مى آيد و آبرويش مى رود» . البته تبصره هايى دارد كه به آن نمى پردازم ، ولى در مجموع بد گفتن از ديگرى و افشاى بدى ها در نزد ديگران ، در اسلام تحريم شمرده مى شود . اين هنجارى است در دين اسلام است و مسلمان ها هم آن را مى شناسند . اوّلين نگاه ما ، نگاهى كاركردى است كه غيبت كه حرام شده ، چه مضرّاتى دارد؛ چون پيشاپيش ، آموزش ديده ايم كه احكام ، تابع مصالح و مفاسد واقعى است . اين يكى از رويكردهاى دين شناسان است؛ البته رويكرد مخالف هم وجود دارد ، ولى بخشى از دين شناسان ، دين خود را به اين شكل مى شناسند و به ما معرفى مى كنند كه اين احكام ، تابع مصالح و مفاسد بوده و از روى حكمت صادر شده است .
من با آن پيش زمينه ، نگاهى كاركردى به غيبت كردم و آن جا نشان دادم كه وقتى غيبت رواج داشته باشد ، فرايند جامعه پذيرى از بين مى رود يا معكوس مى شود و در نتيجه ، نظم اجتماعى به هم مى خورد. اين ، يك شكلِ برقرارىِ نسبت علمى بين جامعه شناسى و اسلام است. اين كه ببينيم اسلام چه چيزهايى را براى سعادت بشر لازم شمرده و چه چيزهايى را مانع سعادت دانسته و به طور جدّى منع كرده است ، بعد بررسى كنيم كه اين سعادت و شقاوت اجتماعى و دنيوى ، چطور با اين هنجارها مى سازد كه اين ، دانش جامعه شناسانه ما را زياد مى كند؛ به علاوه كه فهم تازه اى از دين را به ما مى دهد . من قبلاً دركلاس هايى كه به قم مى آمدم ، گفتم كه اصلاً من جامعه شناسى را به عنوان بخشى از علم كلام جديد تلقى مى كنم . شبهه ها و اشكال هايى به دين مى گيرند كه عمدتا مبنا يا پارادايم آن اشكال گيرنده ، اجتماعى است و ما مى توانيم اين گونه جواب بدهيم .
بعدها من راجع به جامعه شناسى دروغ هم فكر كردم و در همين نظام اجتماعى در اسلام ، به اختصار درباره جامعه شناسى غيبت و دروغ نوشتم و آن جا هم نشان دادم كه غيبت و دروغ ، يكى جامعه پذيرى را از بين مى برد و ديگرى كنترل اجتماعى را . يعنى همين طور كه امر به معروف و نهى از منكر ، خودِ جامعه پذيرى و كنترل اجتماعى است ونظم توليد مى كند ، غيبت و دروغ هم اين دو فرآيند را خنثى مى نمايد و نظم را از بين مى برد.
حضرت عالى در بحث هاى جامعه شناسى دروغ و غيبت ، نگاه كاركردى به آن ها داشتيد؟
بله ، هنجارى در اسلام بوده و در كنار آن مفروضى قرار داشته كه اين ها ، تابع مصالح و مفاسد هستند و تازه اگر اين هم نبود ، جامعه شناس مى توانست نگاه كند كه اين هنجار ، چه