در مورد مناسبات جامعه شناسى و حديث ، سه سؤال اساسى مطرح است كه مى توان روى آن ها بحث كرد :
۱ . آيا بين جامعه شناسى و حديث ، مناسباتى وجود دارد يا نه؟
۲ . اگر هست ، چه مناسباتى ميان اين دو رشته علمى برقرار است؟
۳ . روش كار در اين باره چيست؟
ما در دارالحديث در پى اين هستيم كه روى احاديث اجتماعى كه به نحوى به زندگى اجتماعى ما ناظر هستند ، كار كنيم؛ مباحث خانوادگى ، آموزش و پرورش ، تغييرات اجتماعى ، و قشربندى . اكنون بحث اين است كه آيا با يافته هاى جامعه شناسى ، مى توان روى اين مواد خام كارى انجام داد؟ آيا اين ، رابطه اى يك سويه است يا دو سويه؟ آيا مى توان روند شكل گيرى و سير تحولات احاديث و رجال را از راه جامعه شناسى بيان كرد؟ آيا مباحث احاديث اجتماعى را مى توان به نوعى با مباحث جامعه شناسى تجزيه و تحليل نمود ؛ يعنى اين مباحث اجتماعى را به زبان جامعه شناسى در درون جامعه مطرح كرد؟
۱ . امكان استخراج گزاره هاى جامعه شناسانه از احاديث
در پرسش هايى كه حضرت عالى مطرح كرديد ، ابعاد متعددى طرح مى شود ، به طورى كه حتى گاه منطق بحث ها با هم فرق مى كند. اجازه بدهيد من از بعضى موارد بحث كنم. ببينيد ، شايد ساده ترين مورد كه به نظر مى آيد مورد توجه بوده و به ويژه در سال هاى پس از پيروزى انقلاب و بعد از انقلاب فرهنگى در دانشگاه به آن توجه شد ، اين است كه آيا مى توان از