۱ . مبانى بحث رابطه جامعه شناسى و حديث
پرسش هاى بسيار مهم و بنيادينى درباره فعاليت هايى كه شما مى خواهيد انجام دهيد وجود دارد كه بايد فارغ از اين كه به كدام گروه تحقيقى مربوط مى شود ، به آن ها توجه كنيم. اگر پيش از طرح سؤال ها به تقسيم آن ها بپردازيم ، خود را گرفتار خودسانسورى مى كنيم و اجازه نمى دهيم كه پرسش هاى اساسى مطرح شود ، تا بفهميم جهت آن ها كدام گروه است .
ما پرسش ها را تقسيم نمى كنيم تا افراد گروه هاى مختلف ، از برخورد با سؤال هاى گوناگون وحشت نداشته باشند. اين درست كه وقتى زيرساختارهاى انديشه اى تأمين شده باشد و گفته شود كه شما مثلاً در بخش جامعه شناسى كار كنيد ، در اين جا توقع معقول و منطقى اين است كه پرسش هايى مطرح شود كه دقيقا به جامعه شناسى مربوط باشد و اگر شما سؤالى را كه مربوط به حقوق ، اقتصاد يا روان شناسى است مطرح كنيد ، اعتراض مى شود كه چرا اين سؤال ها مطرح گرديد؛ ولى در قدم هاى نخست ، بايد آزاد باشيم هر سؤالى را كه مى بينيم از نهادمان مى جوشد و به طور طبيعى مطرح است و اگر جواب پيدا نكند ، آرامش نداريم كه كارهايمان را با نشاط انجام دهيم ، آن سؤال ها را بايد شناسايى كنيم و سپس از هر جايى كه تناسب دارد ، دنبال جوابشان باشيم.
با توجه به اين ، بنده الان سخنانى مى گويم كه ربطى به گروه جامعه شناسى ندارد ، اما جامعه شناس هم به عنوان انسانى كه مى خواهد منطقى بينديشند ، به آن نيازمند است. اين انديشه ها ، از نظر روبنايى جامعه شناسى است. حتى خود اگوست كنت كه به يك معنا پدر