ترک کردند. با توجه به آنچه گفته شد شاگردان محدود نوبختیهای متمایل به معتزله، لا اقل در نیمه نخست سده چهارم هجری در جامعه امامیه بغداد چندان مجالی برای فعالیت نداشته و تأثیرگذار نبودهاند.
غیر از جریان اعتزالگرای نوبختی و شاگردان آنها، عدهای دیگر از امامیان متمایل به معتزله نیز در بغداد حضور داشتند. اینان نیز احتمالاً به دلیل گرایش به آرای معتزله، نفوذ چندانی در میان جامعه امامیه نداشته و بیشتر در حاشیه بودهاند.
بصره به عنوان خاستگاه معتزله یکی از جولانگاههای اندیشههای متقابل جامعه اسلامی همچون خوارج، مرجئه، اهل حدیث، حتیٰ زنادقه و همچنین شیعه، در طی سدههای اول تا چهارم به عنوان مهمترین مرکز فرهنگی جهان اسلام محسوب میشود. همچنین حضور عثمانیگرایان - که از عوامل فشار به جریانهای شیعی در بصره محسوب میشوند - به قدری شفاف بود که گاه از بصره به عنوان قطعهای از شام یاد شده است. حضور شیعیان در بصره بلافاصله پس از ماجرای سقیفه - با شیبی ملایم - در طی چندین دهه، تا بعد از خلافت امام حسن علیه السلامو پس از آن در ماجرای عاشورا و حتیٰ قیام توابین، در گزارشهای تاریخی قابل پیگیری است. هر چند بعد از خلافت معاویه و قدرت گرفتن بیشتر عثمانیان در بصره حضور شیعه کاهش یافت، اما آنها از زمان امام باقر علیه السلام - که آتش عثمانیگری در بصره فروکش کرد - تا آستانه غیبت صغرا به دلایل متعددی رو به گسترش نهادند و به مرور در کنار معتزله، بیشتر جمعیت بصره را به خود اختصاص دادند. حضور خاندانهای علمی، اجتماعی و سیاسی شیعه در این شهر در طی این سدهها شاهدی بر این مدعا است.
در بیان جریانهای فکری امامیه در بصره، میتوان از پنج جریان فکری و فرهنگی یاد کرد. جریان اول، متکلمان هستند که شامل دو جریان فکری هشامبن حکم و متکلمان مرتبط با معتزله بصره در عسکرمکرم میشوند. متکلمان تابع خط هشام، احتمالًا پس از ناامنیهایی که در بغداد برای شیعیان به وجود آمد، در شرایطی که در کوفه نیز دیگر جایگاهی نداشتند مجبور به مهاجرت به بصره شدند.