پدرش ـ تلمذ کرده است؛۱ با وجود این، گزارش صریحی مبنی بر تأثیرپذیری علوی از اندیشه فضل در دست نیست، ولی با تکیه به برخی شواهد، احتمال حضور وی در خط کلامی فضل تقویت میشود؛ اولاً، در دوران اقتدار سیاسی و اجتماعی خاندان ابومحمد علوی در نیشابور، ابنجنید اسکافی (در ادامه از وی سخن خواهیم گفت)، از هواداران فضلبن شاذان، به نیشابور رفته و مورد استقبال گرم شیعیان آن شهر قرار گرفته است؛ ثانیاً، علوی به همراه استادش ابوالطیب رازی، از سوی معتزلیان به عقیده ارجاء متهم شده است؛۲ ثالثاً، او نیز مانند فضلبن شاذان و استادش ابوالطیب رازی در موضوع وعید با معتزلیان درگیر بوده است.۳
ب. شاخه ماوراءالنهر
جریان هشامبنحکم علاوه بر شهر نیشابور و منطقه خراسان، در مناطقی از ماوراءالنهر نیز گسترش یافت. از مهمترین حامیان این خط فكری در ماوراءالنهر، فردی به نام جبریلبن احمد فاریابی ـ مقیم كَش - است. فاریابی تقریباً همزمان با فضل میزیسته، ولی از ارتباط او با فضل چیزی گزارش نشده است. وی با سفر به نواحی عراق، قم و خراسان، نزد عالمان آن مناطق دانش آموخت.۴
با نگاهی به طرق روایاتی كه از فاریابی بازمانده است، میتوان به اثرپذیری وی از محمدبن عیسیبن عبید - از شاگردان یونسبن عبدالرحمان - و نیز به وابستگی او به جریان هشامبنحكم و یونس، پی برد. فاریابی در دفاع از تعالیم هشام و یونس و نیز در تبرئه اتهامات هشامبنحكم، به انتشار اخباری گاه منحصر به فرد همت
1.. ابنفندق، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۴۹۴.
2.. ابنمرتضی، طبقات المعتزلة، ص۱۱۴.
3.. ابنفندق، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۴۹۸.
4.. شیخ طوسی، رجال، ص۴۱۸.