خراسان و ماوراءالنهر و حتیٰ در خارج از این نواحی با فراز و نشیب، البته در قالب روایی به حیات خویش ادامه داد. در بین امامیه شاخه خراسانی این جریان با تلاشهای فضلبن شاذان و شاگردانش، بیش از شاخه قم پذیرفته شد و درخشید.۱
الف. شاخه نیشابور
خط فكری پیرو هشامبن حکم در نیشابور با تلاشهای پیروان فضلبن شاذان - پس از مرگش - تداوم پیدا كرد. هر چند هیچ گونه فعالیت کلامی سترگی از شاگردان وی در دست نیست، ولی گرایشهای کلامی آنها انكارناپذیر است. علیبن قتیبه نیشابوری، شاگرد سرشناس فضل و نویسنده كتاب ذکر مجالس الفضل مع اهل الخلاف، ۲ در گسترش اندیشه فضل در نیشابور نقشآفرین بوده است. او بسیاری از تعالیم و افكار و آثار استادش و نیز درگیری سایر جناحهای کلامی را انعكاس داده است.۳ با توجه به برخی شواهد میتوان دریافت اندیشه فضل تا سالهای متمادی پس از مرگ او در نیشابور برجسته بوده است. از اینرو است که زجاجی نیشابوری - متکلم و فقیه بنام معتزلی و از شاگردان ابوالحسن کرخی معتزلی(م.۳۴۰ق) - تقریباً با گذشت یک قرن پس از مرگ فضلبن شاذان، کتابی در نقد اندیشه او تألیف كرد.۴
با این همه، حلقات به همپیوسته این جریان کلامی پس از فضل چندان مشخص نیست. با وجود برخی شواهد بر قرابتهای برخی متکلمان در دورههای بعدی، نمیتوان نظر قاطعی درباره نحوه دقیق و نظاممند ارتباط این اشخاص با خط فکری فضل ارائه داد. شخصیت اول، ابوالطیب رازی یکی از متکلمان بنام امامی مقیم