حضور داشتند، همچون بغداد، کوفه، قم و مصر به داد و ستد حدیثی مشغول بودند.
دو جریان فکری دیگر، یکی مربوط به غالیان و مدعیان بابیت امام دوازدهم علیه السلام میشود که در اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم در بصره حضور داشتند و دیگری جریانی است که به غلو متهم شدند. پیشینه تاریخی جریان متهمان به غلو در بصره، به سالهای ابتدایی سده دوم، شامل متهمان به غلو کیسانی همچون سید حمیری و عبداللّهبن ناوس باز میگردد. پس از آن در اواخر همان سده و اوایل سده سوم میتوان به طور دقیق، فعالیتهای این طیف از محدثان شامل شخصیتهای تأثیرگذاری همچون عبداللّهبن اصم مسمعی و ابن جمهور عمی بصری را پیگیری کرد.
جریان فکری دیگری که به راستی تا کنون هیچ تحقیق مبسوطی درباره آنان و نقش آنها در مجادلات سیاسی و کلامی و همچنین نشر اخبار تاریخی کلامی انجام نشده، جریان تاریخنگاران بصری است.
اکنون بعد از تحقیقات حاضر، چندان دور از انتظار نیست که مکتب تاریخی بصره را مستقل از مکتب کوفه به شمار آوریم. به سبب حضور قبایل گوناگون و نایکسان در بصره و نقش آن شهر در گسترش فتوحات و همچنین وقوع رویدادهای چالش برانگیز سیاسی و فکری چون جنگ جمل در آن سامان، بصریها بیش از هر چیزی به تاریخنگاری توجه نشان دادهاند. هر چند پیدایش مکتب تاریخنگاری بصره تقریباً به سده اول هجری باز میگردد، اما در سده دوم و سوم دانش تاریخنگاری در عرصههای مختلفی در بصره رشد فزایندهای داشته است.
به نظر میرسد درگیریهای فکری و کلامی در سدههای دوم و سوم در بصره، موجب گسترش مباحثات تاریخی و تاریخنگاری در این عصر شده است. به ویژه آنکه جریان مقتدر کلامی معتزله در کنار شیعه، خوارج و اهل حدیث در بصره فعالیت میکردند و رویدادهای تاریخی چون ماجرای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و اله و درگیریهای صحابه، نیز بسترساز پارهای از موضوعات بحث برانگیز کلامی گروههای مذکور بوده است. از این رو نیاز بود که هر یک از این گروههای فکری در