ابوالجیش بلخی - شاگرد ابوسهل - در نیمه دوم سده چهارم در بغداد هستیم.
لازم به ذکر است که غیر از جریان اعتزالگرای نوبختی و شاگردان آنها، عدهای دیگر از امامیانِ متمایل به معتزله نیز در بغداد حضور داشتند. اینان نیز احتمالاً به همان دلیل - یعنی گرایش به آرای معتزله - در میان جامعه امامیه نفوذ آنچنانی نداشته و بیشتر در حاشیه بودهاند. احمدبن عبیداللّهبن محمدبن عمار ثقفی (م.۳۱۴ق یا ۳۱۹ق)، ابوالحسن علیبن محمدبن عباسبن فسانجس - که از خاندانی شیعه مذهب برخاسته بود، ابتدا در مباحث کلامی پیرو تعالیم معتزله بود و پس از چندی از دیدگاههای اعتزالی خود دست برداشت - از این دسته هستند. اگر ابن ندیم (م.۳۸۰ق) و محمدبن عمران مرزبانی خراسانی (م.۳۸۴ق) دو تَن از نویسندگان معتزلی را در زمره امامیه به شمار آوریم، باید آنان را نیز در جرگه اعتزالگرایان امامی در بغداد جای داد.
***
بخش مربوط به جریانهای حدیثی امامیه در بغداد بر خلاف ظاهرش، بخشی کوچک از موضوعی بزرگ است که همچنان میتواند موضوع پژوهشهای وسیع دیگری نیز در حوزه مطالعات تاریخ اندیشههای کلامی امامیه باشد. مهاجرت محدثان کوفی به بغداد در پی شکوفایی سیاسی و علمی به این شهر، آغازی شورانگیز برای جریان بزرگ علمی بود که هر چند دست کم دو قرن به طول انجامید، اما آثار و برکات آن هنوز هم بیاندازه مهم و تأثیرگذار است. در یک تقسیمبندیِ خطیِ تاریخی بهتر است شکلگیری این جریان بعد از این مهاجرت - در نیمه دوم سده دوم هجری تا افول آن در نیمه سده سوم هجری - را به دو بخش تاریخی تقسیم کنیم که دلیل اصلی آن، گسست نیم قرنی است که بین این دو دوره اتفاق افتاد. در سنت رایج بین پژوهشگران به این دو دوره، بغداد اول و بغداد دوم میگویند.
بغداد اول به دورهای از تاریخ بغداد اطلاق میشود که محدثان امامی کوفه با