کرخ بغداد بودند که تلاشهای قابل توجهی در نقل حدیث داشتند. آل بزیع که اصالتاً کوفی بودند و ظاهراً به دلیل تصدی مناصب سیاسی به بغداد آمده بودند، در زمره این خاندانها به شمار میروند.
پس از یک دوره طولانی - تقریباً نود ساله - تلاش بیوقفه در نشر حدیث، در نهایت به دلیل فشارهای سیاسی و جو خفقانی که به وجود آمده بود - خصوصاً از زمان متوکل (۲۳۲-۲۴۷ق) به این سو - محدثان بغدادی پراکنده شدند و این مرکز حدیثی، دیگر محل مناسبی برای تلاشهای حدیثی امامیه به شمار نمیرفت و به افول گرایید؛ به طوری که تا سالهای پایانی سده سوم، شاهد فراز و نشیبی همراه با کم فروغی در این مدرسه هستیم و محدثان اندکی همچون ابن خشاب بغدادی، ابن همام اسکافی و ابن ابیالثلج بغدادی به فعالیت مشغول بودند.
مدرسه حدیثی بغداد در نیمه نخست سده چهارم هجری، این بار با نقش آفرینی محدثانی از قم و کوفه که سلسله مشایخ آنها به بغداد اول منتهی میشد، به دلیل فضای مناسب ایجاد شده با قدرت گرفتن وزرا و امیران شیعی مانند آل فرات، آل بسطام، آل نوبخت در دستگاه خلافت، بار دیگر رونق گرفت. عالمان قمی با نقشی پررنگتر از محدثان کوفی، بار دیگر به بغداد بازگشتند و فعالیتهای حدیثی خود را به قدری توسعه دادند که بعدها در برآیند آن، حتیٰ متکلمان بغدادی همچون شیخ مفید - که از نظر رویکردی تا حد زیادی با قمیان زاویه داشتند - هرگز خود را بینیاز از میراث قمیان نمیدیدند.
قمیها بغداد دوم را تا بیش از هفتاد سال در خلال سالهای حدود ۳۰۰ تا حدود ۳۷۰ق در سیطره خود داشتند. آنان بعد از یک رفت و برگشت که حدود ۵۰ سال به طول انجامید، با در دست داشتن احادیثی که قبلاً از همین بغداد و قبل از آن در کوفه اخذ کرده بودند، این بار با پالایشی که به مذاق خودشان خوش میآمد، به عرضه آنها در بغداد پرداختند. محدثان قمی در طی سه نسل، با آغازگری شخصیتهایی همچون ابن ادریس قمی، شیخ کلینی و علیبن بابویه و ادامه آن با شیخ صدوق به