پس کسی که تعلیم یابد و خود را بشناسد، با نفس خویش مجاهده خواهد کرد و آن را به حال خود رها نخواهد کرد و از خودبزرگبینی و تکبر و صفاتی مانند آن دوری میگزیند و در یک کلام، در رفتار با خود به مسیر صحیح رهنمون میگردد.
افزون بر آنچه بیان کردیم، اصلاح رفتار با خود تأثیر شگرفی در اصلاح رفتار و تعامل انسان در حوزههای رفتاری دیگر خواهد داشت؛ یعنی هم رفتار انسان با خدا را سامان میبخشد، و هم رفتار او را با همنوعان اصلاح میکند، و هم رفتار او را در برابر دنیا تعدیل میکند. برای مثال، امام سجاد علیه السلام در یکی از مناجاتهای خود، به خداوند عرض میکند:
و اجعلنا من الذین عرفوا انفسهم و ایقنوا بمستقرهم فکانت اعمارهم فی طاعتک تفنی.۱
و ما را از کسانی قرار ده که خود را شناختند و به مکان استقرارشان یقین کردند؛ پس عمرشان در مسیر اطاعت از تو سپری شد.
این بیان شریف نیز معرفت و شناخت را که محصول تعلیم است، بر عمل یا همان اطاعت، مقدم دانسته، بهخوبی به رابطه وثیق شناخت خویش و اصلاح رفتار انسان با خدا تصریح میکند.
همچنین معرفت نفس، رفتار و تعامل انسان با دنیا را نیز اصلاح میکند و او را از دلبستگی و وابستگی فراوان به دنیا باز میدارد؛ موضوعی که امام علی علیه السلام به آن اشاره میفرماید:
عجبت لمن عرف نفسه کیف یأنس بدار الفناء.۲
تعجب میکنم از کسی که [خیال میکند] خود را شناخته است، چگونه به این دنیای فانی أنس میگیرد؟
بنابراین آشکار است که شناخت نفس، اصلاح رفتار با خود را در پی خواهد داشت و نادانی به نفس خویش، رفتار آدمی را با خویشتن و با دیگران به بیراهه میبرد. بر این اساس، رفتار هر فرد با خود که تلاش در جهت کسب شناخت خود نیز جزو آن است، از نظر اهمیت، برتر از هر رفتار دیگر خواهد بود؛ زیرا مطابق