از سوی دیگر، تحولات اجتماعی عموماً از فرد نشئت میگیرد؛ ازاینرو اگر قرآن کریم دستورهای جمعی نیز دارد، نه به آن سبب است که مخاطبانش اجتماع است از آن حیث که حقیقتی واقعی و نه اعتباری است؛ بلکه ازآنروست که مخاطبانش یک نفر نیستند، و متعددند. از جمله. متونی که به اصالت فرد در قبال اجتماع و تقدم اصلاح رفتار با خود قبل از پرداختن به دیگران اشاره دارد، میتوان به آیاتی چون: (یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهَ أنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ)۱ و آیه (أ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَکمْ وَ أنْتُمْ تَتْلُونَ الْکتابَ أ فَلا تَعْقِلُونَ)۲و آیه (یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أنْفُسَکمْ)۳ و (یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَکمْ وَ أهْلِیکمْ ناراً)۴ اشاره کرد.
تعداد روایات فراوانی که به عامل بودن خود، قبل از توصیه کردن به دیگران توصیه و تأکید دارد، همگی حکایت از این میکند که اصلاح خود، مقدم بر اصلاح دیگران، و پله نخست اصلاح جامعه است.
نمونهای از احادیث فراوان دراینخصوص، این حدیث از امام علی علیه السلام است:
من نصب نفسه للناس إماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره. ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه. و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالإجلال من معلم الناس و مؤدبهم.۵
هرکس خود را برای رهبری مردم عرضه کند، باید قبل از آموختن به دیگران، به خود بیاموزد؛ و کسی که به تعلیم و تربیت خود بپردازد، از کسی که به تعلیم و تربیت دیگران پرداخته، به احترام و تجلیل سزاوارتر است.
این متن شریف در دو مقام، مرتبه پرداختن به خود را مقدم بر پرداختن به دیگران میداند: مقام تعلیم خود، و مقام تربیت خود. یعنی هم تعلیم و هم تزکیه خود، بر تعلیم و تربیت دیگران مقدم است؛ بدان جهت که اثربخشی تعلیم و تربیت