از جمله اموری است که ضمانت اجرایی احکام اخلاقی را بر عهده دارد. بنابراین، سخن از رفتار اخلاقی انسان با خود از منظر کتاب و سنت وقتی معنا مییابد که اصل جاودانگی انسان و حیات پس از مرگ پذیرفته شده باشد. با توجه به بدیهی بودن این اصل و اینکه آیات فراوانی از قرآن به موضوع معاد و جاودانگی انسان و زندگی پس از مرگ اختصاص یافته است، برای توضیح بیشتر درباره این اصل، شما را به کتب تفسیری و کلامی ارجاع میدهیم.
۴. اصل برخورداری انسان از اختیار
برخی صاحبنظران و اندیشمندان مذاهب، به جبر معتقدند و انسان را فاقد اراده و آزادی برای انجامدادن افعال خود میدانند، و برخی دیگر او را آزاد و مختار میدانند. اما تفکر برگرفتهشده از مکتب اهل بیت، هر دو دیدگاه را مردود میداند و به ایده «لاجبر و لا تفویض، بل امرٌ بین الامرین» معتقد است. البته در میان صاحبنظران، مشهور است که شیعه امامیه و معتزله، قایل به اختیار هستند و نظریه جبر را مردود میشمارند. امامیه نیز این موضوع را رد نمیکند و اختیار را برای انسان میپذیرد، اما اختیاری که بر آن صحه میگذارد، با اختیار بر مبنای دیدگاه معتزله متفاوت است و مسئله تفویض را همچون جبر مردود میشمارد. ازاینرو اگر بخواهیم اختیار را یکی از داشتهها و توانمندیهای انسان بهشمار آوریم، میبایست درباره معنای آن اندکی توضیح دهیم. اساساً وقتی میتوانیم رفتاری را در معرض داوری اخلاقی قرار دهیم که برای انجامدهنده آن دو امکان فراهم کرده باشیم:
۱. اعطای اراده و اختیار لازم برای انجام دادن یا ترک آن عمل و نیز برخورداری او از آزادی در چگونگی انجام دادن آن؛
۲. در اختیار داشتن معیاری برای تشخیص خوب و بدِ اعمال به منظور ایجاد انگیزه برای او در فعل یا ترک آنها.
بدیهی است اگر فرد، اختیار لازم نداشته باشد و از سرِ اکراه و اجبار رفتاری انجام دهد، یا معیار تشخیص کار پسندیده از ناپسند را نداشته باشد، ارزشگذاری اخلاقی عمل او منتفی است و از نظر عقلی، امکان تشویق یا تنبیهش وجود نخواهد داشت. بنابراین، اینکه خود انسان تعیینکننده است چه رفتاری برگزیند و از چه رفتاری دوری کند تا به سعادت برسد و منافعش تضمین شود و از خسران و زیان