41
رفتار اخلاقی انسان با خود

از قلمرو اخلاق خارج‌اند و به آن‌ها صفت اخلاقی نمی‌گویند؛ هم‌چنان‌که در کتاب محیط المحیط به آن تصریح شده است.۱ اما از آنجا که این رفتارها قابلیت ارزش‌گذاری دارند و می‌توان آن‌ها را به خوب و بد متصف کرد، بحث از رفتار، در علم اخلاق بسیار ضروری و مهم خواهد شد، به‌ویژه اگر بدانیم تکرار رفتارهای مشابه، موجب ایجاد صفت اخلاقی متناسب با آن رفتار می‌شود، و خُلق و خو را می‌سازد. به عبارت دیگر، تا رفتار ارزشمند، شناسایی و سپس به انجام‌دادن و تکرار آن رفتار، اهتمام ورزیده نشود، ملکه آن در ضمیر انسان شکل نمی‌گیرد و فضیلتی در وجود او پدید نمی‌آورد. بنابراین اگرچه در اخلاق، برخورداری از ملکات فاضله هدف است و اصالت دارد، سخن از رفتارها، به اخلاق ارتباطی ندارد و خارج از موضوع اخلاق است.

م ـ رابطه برخی خُلقیات با یکدیگر

برخی سجایا و عادات یا ملکات اخلاقی، با یکدیگر رابطه بسیار دارند به‌طوری‌که وجود یکی از آن ملکات، موجب وجود ملکه دیگر خواهد شد. برای مثال، میان «کرم» و «سخاوت» و «جود»، و میان «عفو» و «اغماض» رابطه نزدیکی وجود دارد و معمولاً فردی که کریم است، جواد و سخی نیز هست؛ یا وقتی انسانی به عفو و بخشش متصف باشد، دارای صفت اغماض و چشم‌پوشی از خطا نیز هست. علی علیه السلام این معنا را این‌گونه بیان می‌‌کند: اذا کان فی رجل خلّة رائقة فانتظروا اخواتها.۲

وقتی در مردی صفتی نیکو مشاهده کردید، منتظر خواهرهایش نیز باشید. امام صادق علیه السلام نیز به یکی از پیروان خود به نام داودبن‌سرحان می‌فرماید: یاداود انّ خصال المکارم بعضها مقید ببعض:۳ ای داود، صفات نیک بعضی به بعضی دیگر بسته شده‌اند.

با این توضیح، به نظر می‌‌رسد ایجاد برخی صفات و ویژگی‌ها، خودْ موجب خواهد شد برخی صفات هم‌سنخ آن نیز پدید آید. همچنین اگر برخی صفات اخلاقی در انسان وجود نداشته یا از بین رفته باشد و صفت دیگری جایگزین آن

1.. ر. ک: محیط المحیط: ص۲۵۱؛ «فغیر الراسخ من صفات کغضب الحلیم لا یکون خلقاً. و کذا الراسخ الذی یکون مبدءاً للافعال النفسیه بعسر و تأمل کالبخیل اذا حاول الکرم».

2.. نهج البلاغة: حكمت ۴۴۵؛ ر. ک: مطالب السؤول:‌ ص۵۷.

3.. امالی طوسی: ص۳۱ ح۵۹۷.


رفتار اخلاقی انسان با خود
40

یا نشئت گرفته از آن خصوصیت اخلاقی است. شکل ذیل، رابطه رفتار با اخلاق را نشان می‌دهد:

اما رفتاری که برخاسته از اخلاق نباشد و فقط به صورت مقطعی از فاعل صادر شده باشد، اگر قابل ارزش‌گذاری باشد، می‌تواند مشمول بحث ما شود؛ زیرا آگاهی فاعل به ارزشمندی رفتارش، انگیزه برای او ایجاد خواهد کرد تا با تکرار آن، ملکه آن رفتار نیک را در خود پدید آورد.

ل ـ اصالت فضیلت یا رفتار

یکی از پرسش‌هایی که باید به آن پاسخ دهیم، این است: آیا در اخلاق، اصالت را به ایجاد و شکل‌گیری فضایل در انسان می‌دهیم، یا نفسِ عملِ برخوردار از ارزش اخلاقی مهم است؟ به عبارت دیگر، آیا در اخلاق، فضیلت اصالت دارد یا رفتار؟ آیا هدف اخلاق این است که فضیلتی در آدمی شکل گیرد و تحقق یابد، یا مهم این است که رفتارها اصلاح شود اگرچه رفتارهای اصلاح‌شده، در وجود فاعل نهادینه و به ملکه تبدیل نشده باشد؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت: اولاً بر اساس برداشت‌ ما از متون دینی، در اخلاقْ دستیابی به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی اصالت دارد و مسئله محوری است. البته رایج‌ترین و پیشینه‌دارترین معنای اخلاق از دیدگاه عالمان و فیلسوفان اسلامی و دینی و حتی غیردینی عبارت است از ملکات و صفات پایدار در نفس، که به‌راحتی و بدون نیاز به تفکر و تأمل باعث صدور افعالی متناسب با آن‌ها، می‌‌شوند. این معنا را در «تعریف اخلاق» به‌تفصیل بیان کردیم. براساس این معنا و با توجه به قیود مندرج در تعریف، صفات ناپایدار در نفس، مانند غضب انسانِ شکیبا، یا صفاتی که با کوشش و تأمل از فردی صادر می‌‌شود، مانند بخشش شخص بخیل،

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7157
صفحه از 327
پرینت  ارسال به