33
رفتار اخلاقی انسان با خود

سرشت بدانیم که البته با معنای لغوی نیز ناسازگار نیست؛ زیرا طینت نیز همچون نیت، در درونْ مخفی و ناپیداست.

بیان علامه طباطبایی نیز که انسان را دارای چند شاکله دانسته است، با تعبیری مناسب‌تر قابل بیان است. به نظر می‌رسد شاکله هر انسان، حقیقتی است که چندین امر در تحقق آن نقش ایفا می‌کند. دراین‌باره، به متون فراوانی می‌توان اشاره کرد که به ساختن شاکله آدمی توجه کرده است. در این متون، واژه «شاکله» به کار نرفته است، اما این معنا به‌وضوح از آن متون قابل استفاده است؛ برای مثال، روایاتی که به والدین توصیه می‌کند قبل از اینکه تصمیم بگیرند صاحب فرزند شوند، به نکاتی توجه و عمل کنند، یا هنگام انعقاد نطفه و در دوران بارداری فرزند خویش، در رفتار و حتی خوراک خود، کارهایی را رعایت کنند. این بدان جهت است که رفتار والدین و خوراک آنان و بسیاری امور دیگر، پیش از ولادت فرزندشان، در ساختن شاکله فرزند تأثیرگذار است و رعایت این کارها یا بی‌توجهی به آن‌ها، بخشی از شاکله فرد را می‌سازد. برخی ویژگی‌های وراثتی نیز بخش دیگری از شاکله او را شکل می‌دهد. همچنین تربیت خانوادگی و نیز سایر عوامل محیطی، بخش دیگر شاکله را می‌سازد و سرانجام، شاکله فرد را کامل می‌کند و شخصیت و حقیقت او را شکل می‌دهد. آنگاه این شاکله، در رفتار فرد تأثیر می‌گذارد و در ایجاد خُلق و خو نقش ایفا می‌کند.

نتیجه آنکه شاکله، فقط ویژگی‌هایی نیست که از تولد، با طبیعت انسان همراه است؛ بلکه خُلقیات نیز بر استقرار و استحکام شاکله تأثیرگذار است. به عبارت دیگر، شاکله افراد با خُلقیات آن‌ها که به‌مرور بیش از پیش شکل می‌گیرد و گسترش می‌یابد، استقرار یا استحکام بیشتری پیدا می‌کند. پس شاکله نخستینِ فردی در سنین پایین، با شاکله فردی پابه‌سن‌گذاشته ممکن است کاملاً متفاوت باشد. ازاین‌رو ممکن است فردی شاکله نخستین خود را به‌طورکلی تغییر دهد و عواملی چون تربیت، محیط و تحصیلات به او کمک کنند تا در جهت رفع عیوب خویش و اصلاح شاکله نخستش موفق باشد. اما این کار برای فردی که در دوران کهولت به سر می‌برد، تقریباً امکان‌پذیر نیست؛ زیرا شاکله او با رفتار متناسب با آن استقرار و استحکام یافته است. لذا علامه طباطبایی دراین‌خصوص می‌گوید:

و لیکن گاهی آن چنان ریشه‏دار و پای‏برجا می‏شود که دیگر امیدی به از بین


رفتار اخلاقی انسان با خود
32

و حال آنکه گفتیم عمل خارجی، مجسمه صفات درونی است و به‌قول معروف، ظاهرْ عنوان باطن و صورتْ دلیل بر معناست.۱

وی برای ادعای خود مبنی بر اینکه شاکله به مفهوم طینت است، افزون بر استناد به آیه ۲۲ از سوره فاطر و آیه ۲۶ از سوره نور، با استناد به قول حکما از جمله ملاصدرا، لزوم وجود سنخیت میان فعل و فاعل را مطرح کرده و معتقد است که میان فعل و فاعل، تناسب و سنخیت است؛ بنابراین افعال انسان‌ها متناسب با طینت و سرشت آنان است و مفهوم آیه ناظر به این معناست. اما به نظر می‌رسد که اولاً نیتی که در برخی روایات به آن اشاره شده، به معنای نیت عملی خاص که انسان برای انجام دادن آن در ذهن قصد می‌کند نیست. این نیت، در واقع به معنای طینت است. توجه به معنای روایت ذیل، این معنا را به‌خوبی آشکار می‌کند. یکی از روایاتی که اندیشمندانی چون فیض کاشانی، برای اثبات معنای نیت برای واژه «شاکله» به آن استناد کرده‌اند، روایت ذیل است:

إنّما خلّد أهل النار فی النّار لأنّ نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو خلّدوا فیها أن یعصُوا اللهَ أبداً و إنّما خلّد أهل الجنّة فی الجنّة لأنّ نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا اللهَ أبداً فبالنیات خلّد هؤلاءِ و هؤلاءِ ثمّ تلا قُلْ کلٌّ یعْمَلُ عَلی‏ شاکلَتِهِ.۲

نگارنده بر این باور است که واژه «نیت» در این حدیث شریف، به معنای طینت و حقیقتِ درون است. توضیح آنکه اگر مقصود از نیت، قصد انجام‌دادن عمل خاص در ذهن باشد، آیا به‌راستی نیت همه کفار این بوده است که اگر تا ابد در دنیا باشند معصیت کنند، یا اینکه طینتشان این‌گونه بوده است؟ اگر بگوییم نیتشان این بوده، آیا می‌توان گفت که همه کفار چنین نیتی داشته‌اند؟! پس اگر بگوییم فقط عده‌ای از کفار این نیت را در سر داشته‌اند، آیا در آن صورت نباید خلود در عذاب را مطابق آنچه در روایت آمده، فقط به آن دسته از کافرانی که چنین نیتی داشته‌اند اختصاص داد؟ پس اگر این تعبیر را پذیرفتیم، تکلیف عمومیت روایت چه‌ می‌شود؟ بنابراین به نظر می‌رسد تبیین درست، آن است که نیت در حدیث شریف را به معنای طینت و

1.. المیزان فی تفسیر القرآن: ج۱۳ص۱۸۹؛ ترجمۀ المیزان: ج‏۱۳ ص: ۲۶۶.

2.. المحاسن: ج۲ ص۳۰۱ ح۹۴.

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8467
صفحه از 327
پرینت  ارسال به