خویش ایجاد کرده، راه تلبس نفس به رذایل را سد، یا رذایل نفس را زایل سازد. اگر آدمی بداند امانتداری و صداقت، صفت حسنهای است که تلبس به آن، انسان را از نظر اخلاقی بالا میبرد، گام بلندی در جهت تلبس به راستگویی برداشته شده است. همچنین اگر مفهوم خیانت یا تهمت را بشناسد، در پیراسته کردن خویش از این صفات مذموم، اقدامی مؤثر انجام گرفته است. بنابراین در مسیر خودسازی، کنترل نفس و ارزیابی آن ضروری است؛ اما شناخت رفتارهای خوب و بد نیز برای اینکه هر فرد بداند کدام رفتارها را انجام دهد و کدامیک را ترک کند، ضروری و لازم است.
نتایج پایان فصل
بر اساس آنچه در این فصل بیان شد، به این نتایج میتوان دست یافت:
۱. انسان در دو ساحت باید به ساماندهی رفتار با خود بپردازد: یکی در ساحت رفتار با جسم خویش؛ و دیگری رفتار با روح و روان خود.
۲. اصلاح رفتار با جسم خود، نباید هدف عالی برای آدمی باشد. این امر هدفی است میانی که پیامدش پرورش و مراقبت از سلامت بدن یا بازپروری آن خواهد بود. این پیامد برای نیل به کمال و دستیابی به سعادت حقیقی، هدفی میانی است، نه عالی یا غایی.
۳. سه سرفصل تغذیه، بهداشت و درمان، همه اقدامات لازمی را که انسان برای پرورش، مراقبت از سلامت یا بازپروری جسم به آن نیازمند است در خود جا داده است. ازاینرو انسان باید برای تحقق آنها کوشا باشد و در ادای حق جسم خویش به مثابه وظیفهای اخلاقی و شرعی کوتاهی نکند.
۴. در رفتار اخلاقی با روح و روان خود باید سرمنشأها شناخته شود تا از آن طریق بتوان در اصلاح رفتار اخلاقی با خود اقدام کرد و در تحقق آن موفق بود. به نظر میرسد با در دست گرفتن کنترل فکر، قلب، اعضا و جوارح، تسلط کامل بر نفس خود امکانپذیر است.
۵. نفس آدمی سرکش است و همانند اسبی چموش در تلاش است تا لجام خویش را از کف عقل بیرون کشد و به هر سو میخواهد روان شود. برای استمرار