187
رفتار اخلاقی انسان با خود

اعتقاد است و اعتقاد، کار قلبی است که نه به دستِ خود فرد است و نه به دست دیگری. به دست دیگری نیست؛ چون در قلمرو نفوذ او نیست، و در دست خود فرد نیست؛ چون عقیده یک کار علمی است و کار علمی احتیاج به مبادی دارد. هرگاه مبادی آن حاصل شد، امر علمی پدید می‏آید و اگر حاصل نشد، امر علمی نیز پدید نمی‏آید.۱

بنابر آنچه گذشت، اگر قرار باشد انسان، خودش فاعل باشد و مصدر فعل قرار گیرد، باید آن عمل از روی اختیار و اراده از او صادر شود. پس آنگاه که اکراه شد، دیگر فاعل و مصدر فعل نیست و نمی‏توان او را مسئول عملی که خودْ مصدرش نبوده دانست. بنابراین هیچ‌گاه تکلیف متوجه موجودی که آزاد نیست و از خوداراده و اختیاری ندارد نخواهد بود.

ی ـ انسان، موجودی سعادت‌طلب

یکی از ویژگی‌های ذاتی و فطری بشر، حب ذات است. انسان فطرتاً به خود عشق می‌‌ورزد و چون خود را دوست دارد، خواستار سعادت و کمال و جاودانگی برای خویش است؛ ازاین‌رو هر اقدامی انجام می‌‌دهد، در جهت منفعت شخصی و نیز سعادتمندی و رستگاری خویش است. به عبارت دیگر غایت افعال اخلاقی، سعادت و کمال است. از میان دانشمندان بزرگ حکمت و اخلاق، می‌‌توان سقراط، افلاطون و ارسطو را بزرگ‌ترین حکما و فیلسوفان و نامدارترین اندیشمندان یونان قدیم دانست که به همراه پیروانشان به مکتب سعادت‌گرایی منسوب، و طرفدار آن هستند؛ اگرچه اختلاف نظرهایی میان آن‌ها در تعریف سعادت و کمال و نیز هدف غایی بودن یکی از آن دو وجود دارد. اگر این مبنا و ایده را بپذیریم که همه انسان‌ها فطرتاً در پی سعادت خویش‌اند، باید راز اختلاف رفتارهای انسان‌ها در مسیر دستیابی به غایت «سعادت» را کشف کنیم. به نظر می‌‌رسد راز اختلاف رفتار و تفاوت در عملکرد انسان‌ها در دو عامل ذیل است:

۱. اختلاف در تعریف سعادت. توضیح آنکه برخی، درباره مفهوم سعادت و

1.. همان.


رفتار اخلاقی انسان با خود
186

(اِنّا هَدَیناهُ السّبیلَ امّا شاکراً و اِمّا کفوراً).۱

ما راه را به او نمایاندیم؛ خواه شاکر باشد و آن را پذیرا شود، یا کفر و ناسپاسی ورزد.

(وَ قُل الْحَقُ مِنْ رَبِّکم فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیکفُر).۲

بگو حق از آنِ پروردگارتان است؛ پس هر کس که می‏خواهد ایمان آورد و هرکس می‏خواهد کفر ورزد.

این آیات ناظر به آزادی تکوینی انسان است و به این مهم تصریح دارد که انسان طبیعتاً آزاد است و اکراه و اجبار او نه فقط مطلوب نیست، بلکه ممکن نیست؛ زیرا در‌صورتیکه فردی به انجام دادن فعلی اجبار و اکراه شود، در واقع او فاعل آن فعل نیست و مصدر آن فعل شناخته نمی‏شود؛ پس آنگاه آدمی را فاعل یا کننده کاری می‏دانند که او، خود از روی میل و اراده کار خویش راانجام دهد و در انجام دادن یا ترک آن از آزادی عمل کامل برخوردار باشد. ازاین‌رو شرع مقدس، کسی را که در انجام دادن کاری اکراه شده است مسئول و مکلف نمی‏شمارد و از او به سبب معصیت غیر‌اختیاری بازخواست نمی‏کند.

استاد جوادی آملی در خصوص آزادی تکوینی انسان می‏نویسد:

عمل کردن برخلاف این آزادی تکوینی، نه اینکه «بد» است بلکه محال است. اگر انسان چیزی را تکویناً نخواهد نه اینکه «بد» است به او تحمیل شود، بلکه «نمی‏شود» به او تحمیل کرد. بشر در اینکه این‌گونه آفریده شده است، مجبور است. یعنی مجبور است آزاد باشد و اصل حریتْ در هویت او نهادینه شده است و به‌هیچ‌وجه قابل زوال نیست.۳

وی آنگاه در توضیح آیه (لا إکراهَ فِی الدّین) اضافه می‏کند:

(لا إکراهَ فِی الدّین)هم ناظر به انسان است، و هم ناظر به دین؛ یعنی نه انسان اکراه‏پذیر است، نه دین. انسان چون آزاد خلق شده است، تکویناً اکراه‏پذیر نیست. دین نیز اکراه‏پذیر نیست؛ چون از سنخ

1.. انسان: ۳.

2.. كهف: ۲۸.

3.. عبد‌الله جوادى آملى، فصلنامۀ حكومت اسلامى، ش۲۹ ص۶۷.

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7261
صفحه از 327
پرینت  ارسال به