(اِنّا هَدَیناهُ السّبیلَ امّا شاکراً و اِمّا کفوراً).۱
ما راه را به او نمایاندیم؛ خواه شاکر باشد و آن را پذیرا شود، یا کفر و ناسپاسی ورزد.
(وَ قُل الْحَقُ مِنْ رَبِّکم فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیکفُر).۲
بگو حق از آنِ پروردگارتان است؛ پس هر کس که میخواهد ایمان آورد و هرکس میخواهد کفر ورزد.
این آیات ناظر به آزادی تکوینی انسان است و به این مهم تصریح دارد که انسان طبیعتاً آزاد است و اکراه و اجبار او نه فقط مطلوب نیست، بلکه ممکن نیست؛ زیرا درصورتیکه فردی به انجام دادن فعلی اجبار و اکراه شود، در واقع او فاعل آن فعل نیست و مصدر آن فعل شناخته نمیشود؛ پس آنگاه آدمی را فاعل یا کننده کاری میدانند که او، خود از روی میل و اراده کار خویش راانجام دهد و در انجام دادن یا ترک آن از آزادی عمل کامل برخوردار باشد. ازاینرو شرع مقدس، کسی را که در انجام دادن کاری اکراه شده است مسئول و مکلف نمیشمارد و از او به سبب معصیت غیراختیاری بازخواست نمیکند.
استاد جوادی آملی در خصوص آزادی تکوینی انسان مینویسد:
عمل کردن برخلاف این آزادی تکوینی، نه اینکه «بد» است بلکه محال است. اگر انسان چیزی را تکویناً نخواهد نه اینکه «بد» است به او تحمیل شود، بلکه «نمیشود» به او تحمیل کرد. بشر در اینکه اینگونه آفریده شده است، مجبور است. یعنی مجبور است آزاد باشد و اصل حریتْ در هویت او نهادینه شده است و بههیچوجه قابل زوال نیست.۳
وی آنگاه در توضیح آیه (لا إکراهَ فِی الدّین) اضافه میکند:
(لا إکراهَ فِی الدّین)هم ناظر به انسان است، و هم ناظر به دین؛ یعنی نه انسان اکراهپذیر است، نه دین. انسان چون آزاد خلق شده است، تکویناً اکراهپذیر نیست. دین نیز اکراهپذیر نیست؛ چون از سنخ