171
رفتار اخلاقی انسان با خود

آزادی انسان هیچ‌گونه منافاتی ندارد و به‌طور‌کلی امور پیش‌گفته، یعنی «اختیار»، «آزادی» و نیز برخورداری از قوای عقل و غریزه و هوای نفس، همگی مقدمات تکلیف است و راهی برای جواز تکلیف به شمار رفته است. بدیهی است اگر انسان آزاد نبود، جایی برای تکلیف نمی‌ماند و اصولاً تکلیف، بی‌معنا بود. بنابراین آدمی می‏تواند در ضمن اینکه آزاد باشد، به انجام دادن یا ترک برخی اعمال مکلف شود؛ زیرا تکلیف تازمانی‌که به مرز تحمیل نرسیده و اکراه در آن وارد نشده است، مانع اراده شخص نمی‏شود و انسان می‏تواند تکلیف خود را با اراده و اختیار خویش انجام دهد، یا آن را ترک کند. البته نوع تکلیف، از حکمت و خرد تکلیف‌کننده حکایت می‌کند و اینکه تکلیفی در توان مکلَّف باشد، یکی از شروط خردمندانه بودن تکلیف است؛ از‌این‌رو خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که هیچ بنده‌ای را بیش از توانش تکلیف نکرده است.۱

و ـ انسان، موجودی طالب حرمت نفس

یکی دیگر از خصیصه‌های فطری انسان که در درون خود می‌یابد، حس حرمت نفس است. خداوند، حس حرمت نفس را در وجود او نهاده و خودْ اولین کسی است که حرمت او را پاس داشته و تکریم کرده است. ازاین‌رو از داشته‌های انسان، گوهر گران‌بهایی است که خدا به او عطا کرده و با آن به همه مخلوقاتش نشان داده است که او گل سرسبد آفریده‌های اوست. این گوهر گران‌بها، احترام و تکریمی است که در مقابل همه فرشتگانش برای او قائل شده است. آفریدگار مهربان، در جهت گرامی‌داشت مقام انسان، او را برترین مخلوق خود معرفی کرد و محترم و عزیزش داشت تا شاید او نیز قدر این نعمت بزرگ را بداند و حرمتش را پاس دارد.تکریم، در دو بُعد تکوینی و تشریعی تحقق یافته است:

• کرامت تکوینی

تکریم تکوینی، به معنای گرامی‌داشت انسان از حیث آفرینش و خلقت، و برتر آفریدن او در مقایسه با بسیاری دیگر از مخلوقات است. خدا در قرآن کریم، بارها به این معنا تصریح کرده است. تکریم انسان از منظر تکوین، در مراحل گوناگون صورت گرفته است:

1.. بقره:۲۳۳.


رفتار اخلاقی انسان با خود
170

نادرست و بشارت و انذار قرار داده است و پذیرش دین را از روی اراده و با کمال آزادی و اختیار می‌‌پسندد.۱ به‌راستی اگر خداوند، آزادی را به مثابه حقی که انسان شایسته آن است به رسمیت نمی‏شناخت، او را در مهم‌ترین امری که سرنوشت و سعادت و شقاوتش در گرو آن است، یعنی ایمان به خدا و تسلیم در برابر دینش، مجبور و رام می‏ساخت؛ درحالی که در قرآن، بارها پیامبرانش را به سبب سرپیچی امت‌هایشان از گردن نهادن به دستورهای الهی، و اصرار آن‌ها بر تکذیب خدا و رسولانش تسلی می‌دهد و گاه می‏فرماید: «(لَو شَاءَ اللهُ لَجَمَعَهُم عَلی الْهُدی)؛۲اگر خدا می‏خواست، همه آن‌ها را به راه هدایت جمع می‏کرد‌«. همچنین گاه می‏فرماید: «(لَوْشَاءَ لَهَدایکم أجمَعین)۳ اگر می‌خواست همه شما را هدایت می‌کرد». گاه نیز می‏فرماید:

«(لَو شَاءَ رَبّک لآمن مَنْ فِی الأرضِ کلُّهُم جَمیعاً أفأنت تَکرهُ النّاس حَتَّی یَکونُوا مُؤمِنین).۴

اگر پروردگار تو می‏خواست، همه کسانی که روی زمین هستند، همگی ایمان می‏آوردند. آیا تو می‏خواهی مردم را مجبور کنی که ایمان بیاورند؟!» ـ در‌حالی‌که آفرینش آن‌ها چنین اقتضایی ندارد، و ایمان از روی اکراه و اجبار، سودی برای آنان نخواهد داشت.

بنابراین، اینکه خداوند نقش پیامبران را فقط در بشارت و انذار، و نمایاندن راه راست از بیراهه‏ها دانسته است و اکراه در پذیرش دین را به‌هیچ‌وجه مجاز نمی‏شمارد و به رسمیت نمی‏شناسد، و نیز اینکه انسان‌ها را در انتخاب راه راست و رستگاری یا انتخاب ضلالت و گمراهی آزاد گذاشته است، حاکی از آن است که آزادی انسان از جمله حقوق اساسی و نخستین اوست و هیچ کس اجازه سلب آن را ندارد. این آزادی تکوینی به این معنا نیست که در عالم خارج، آزادی انسان را نمی‏توان مقید کرد و او را نمی‏توان به انجام دادن کارها مکلف کرد. به عبارت دیگر، تکلیف با

1.. بقره: ۲۵۶‌.

2.. انعام: ۳۵.

3.. انعام: ۱۴۹.

4.. یونس: ۹۹‌.

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7305
صفحه از 327
پرینت  ارسال به