الهام فجور و تقوا، همان عقل عملی (فطری) است، که از نتایج تسویة نفس است. پس الهام مذکور، از صفات و خصوصیات خلقت آدمی است، همچنان که در جای دیگر فرمود: (فَأقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهَ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهَ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ)۱
صاحب تقریب القرآن الی الاذهان نیز درباره این آیه مینویسد:
فَألْهَمَها أی عرّفها بطریق الإلقاء فی القلب فُجُورَها أی عصیانها وَ تَقْواها أی إطاعتها، فإن کل إنسان یمیز بین الخیر و الشر و الطاعة و العصیان.۲
آیه دیگری که درباره الهام میتوان به آن استناد کرد، در سوره کهف وارد شده است: (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)۳ در آنجا بندهای از بندگان خاص ما را یافتند که به او رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم، و هم از نزد خودْ به وی دانش عطا کردیم.
علامه طباطبایی درباره عبارت «و علّمناه من لدنا علماً» مینویسد:
از اینکه موهبتی است که به غیر انسان اختصاص نمییابد، آشکار میشود که آن تعلیم از نوع دوم، یعنی نعمتهای باطنی است.۴
ایشان در ادامه، درباره همین بخش از آیه مینویسد:
این علم نیز مانند رحمت، علمی است که غیر خدا کسی در آن صنعی و مداخلهای ندارد، و چیزی از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست؛ و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمیآید. دلیل بر این معنا جمله «من لدنا» است که میرساند منظور از آن علم، علم لدنی و غیر اکتسابی و مختص به اولیاء است.۵
همچنین آیه شریفه هفتم از سوره قصص میفرماید: