از امام علیه السلام درباره «خفقة» و «خفقتین» پرسیدم؟ آن حضرت فرمود: ما أدری ما الخفقة و الخفقتان، إن الله یقول: (بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) إن علیا علیه السلام کان یقول: من وجد طعم النوم قائما أو قاعدا، فقد وجب علیه الوضوء.۱
اما گاه به دلیل کدورات و زنگارهای قلبیِ ناشی از گناه، انسانها از آن غافل میشوند یا رفتار خود را علیرغم خطا و ناپسند بودن، زیبا میبینند. گناه و معصیت، موجب زنگار قلب آدمی شده، آن را متحول میکند و قابلیت پذیرش حق را از او میگیرد؛ ازاینرو خداوند بر قلب این افراد قفل زده، یا به تعبیر دیگر مهر میزند. به همین دلیل این افراد قابلیت هدایت را از دست داده، هرگز هدایت نخواهند شد؛ ازاینرو اگر هزاران سال هم در دنیا ادامه حیات دهند، هرگز هدایت نخواهند شد و از بین رفتن قابلیت هدایت، دوام عذاب آنان را در قیامت توجیه میکند.
بنابر آنچه گذشت، شناخت فطری از چند ویژگی ذیل برخوردار است:
۱. شناخت فطری، برای همه افراد به صورت یکسان قرار داده شده و تنها کاری که انسان باید انجام دهد، پیدا کردن آن از راه توجه به ندای درونی فطرت خویش و بهیادآوری آن است.
۲. در میان انواع شناختهایی که تاکنون بیان کردهایم، راه فطرت، بیش از راههای دیگر به خودآگاهی اختصاص دارد. به عبارت دیگر، بیشترین کارکرد فطرت انسان به خودآگاهی و خداآگاهی و توحید اختصاص دارد، اما راههای یادشده دیگر در کسب شناخت و معرفت در همه حوزهها به کار میآید، که خودشناسی نیز یکی از آن موضوعات است.
۳. انسان بر نفس خود بصیر، و نفسش نزد او حاضر است؛ ازاینرو علم او بر نفسش از نوع علم حضوری است.
۴. جایگاه شناخت شهودی و از جمله شناخت فطری که در سرشت همه افراد نهاده شده، قلب است. برای اینکه قلب آدمی معرفت شهودی خود را به یاد آورد، به آموزش نیاز ندارد، بلکه رفع موانع لازم است تا معرفت خود را نمایان کند.