119
رفتار اخلاقی انسان با خود

آنچه در اینجا به آن خواهیم پرداخت، بحث درباره قلب و داده‌های مربوط به آن است؛ زیرا درباره داده‌های دیگر اعضایِ ادراکی، تشخیص حق از باطل یا درست از غلط سهل‌تر به نظر می‌رسد. به عبارت بهتر، اگر قلب بیمار شود یا از بین برود، سلامت ابزارهای دیگر سودی برای صاحبش نخواهد داشت. این مسئله، نشان‌دهنده اهمیت سلامت قلب در مقایسه با ابزارهای شناخت دیگر است. اما پرسشی اساسی که در اینجا به ذهن می‌رسد، آن است که چرا بیماری یا به‌اصطلاح مرگ قلب، تااین‌اندازه خطرناک و برای صاحبش مُهلک است؟ به نظر می‌رسد علت این اهمیت، چند عامل است:

۱. بیماری و ناتوانی حس و عقل، دو عضو شناختی انسان، مشهودِ خود او و اطرافیان اوست و همگان به‌راحتی می‌توانند تشخیص دهند یکی از این ابزارها دچار ضعف و بیماری شده است. در ناتوانی عقلی نیز دست‌کم، اطرافیان از این مرض مطلع می‌شوند و فرد را سفیه، یا مجنون به حساب می‌آورند و در نتیجه، به او در انتخاب‌ها و رفتارهایش کمک می‌کنند یا از افتادنش در مهلکه‌ها نگاه می‌دارند. اما درباره قلب، امر به گونه دیگری است؛ زیرا هم عوامل بیماری و مرگ آن متفاوت است، و هم اگر فردی قلبش بیمار شده یا ادراک خود را از دست بدهد، غالباً نه فقط خودِ او و اطرافیانش متوجه نمی‌شوند، بلکه چنین فردی خود را در کمال صحت و سلامت جسمی و روحی می‌داند و حتی ممکن است آنان را که از روح و قلبی سالم برخوردارند، به سبب پایبندی به رفتارهای دینی و معنوی سفیه و دیوانه بخواند، دقیقاً مانند کوردلان و مشرکان که همواره پیامبران خدا را مجنون یا سفیه می‌خواندند.

۲. بیماری یا از بین رفتن هریک از اعضای ادراکی حسی، یا حتی فقدان عقل و ابتلا به جنون و سفاهت، رافع برخی تکالیف و گاه همه تکالیف است و فرد مبتلا، درباره تکالیف سلب‌شده مؤاخذه نخواهد شد. بنابراین ترک تکالیف مربوط به عضو ادراکی بیمار، موجب گناه و شقاوت صاحبش نمی‌شود. اما بیماری و مرگ قلب، برطرف‌کننده مسئولیت انسان در برابر خالق یکتایش نیست و او را سرانجام، به خسران ابدی مبتلا خواهد کرد. به این دلیل خداوند به بندگانی که قلبشان دچار بیماری یا مرگ قلب شده است، عذاب دردناک جهنم را وعده کرده است. این تفاوت، مهم‌ترین تفاوت بیماری قلبی با بیماری‌های ابزارهای ادراکی دیگر به‌شمار


رفتار اخلاقی انسان با خود
118

شناخت‌های دیگر می‌دانند. در شناخت شهودیْ عالِم، شاهد است و معلوم، خودش مشهود عالِم. این نوع معرفت را معرفت حضوری نیز می‌خوانند؛ زیرا در این نوع شناخت، خود معلوم نزد عالم حاضر است و واسطه‌ای میان عالم و معلوم وجود نخواهد داشت.۱ برخی دیگر آن را به علمی که شیء،‌ بدون‌ صورت‌ برای عالم‌ حاضر می‌شود تعبیر می‌کنند.۲ بنابراین بر اساس عقیده اغلب صاحب‌نظران، امکان خطا در معرفت شهودی وجود ندارد.۳ البته برخی دیگر، دیدگاه‌‌های دیگری نیز مطرح کرده‌اند که پرداختن مبسوط به آن دیدگاه‌ها و بحث درباره اختلاف نظرهای صاحب‌نظران، خارج از قلمرو مباحث این نوشته است.۴

الف ـ اهمیت شناخت شهودی

درستیِ شناخت انسان، از مطابقت آن با واقع آشکار می‌شود. اما گاه تشخیص مطابقت با واقع، آسان نیست و گاه نیازمند گذر زمانی نسبتاً طولانی و آشکار شدن ادلّه، قرائن و شواهد است. به همین دلیل نگهداری و نیز مراقبت از سلامتِ ابزارهای شناخت انسان، اهمیت فراوان دارد. اگر در صدد نگهداری ابزار شناخت خود نباشیم، یا به تقویت آن ابزار و رفع ضعف‌های آن اهتمام نورزیم، تشخیص حقانیت و درستیِ معرفت‌های خویش و در پی آن، رفتارهای خود بسیار دشوار و در برخی حالات غیرممکن خواهد بود؛ همان‌گونه که اگر چشم ضعیف شود، به شناخت‌های دیداری خود اعتماد نمی‌توان کرد؛ و اگر شنوایی دچار ضعف شود، از شنیدنِ بسیاری از داده‌هایی که از طریق گوش به ما منتقل می‌شود، محروم می‌شویم و اگر هم بشنویم، اعتمادی به آن داده‌ها نیست. بقیه ابزارهای شناخت نیز همچون عقل و قلب، ممکن است به بیماری‌های مخصوص خود مبتلا شوند و از ادراکات عقل یا قلبی عاجز شوند. به‌هرحال اگر ابزار شناخت، به علت بیماری یا معلولیت، توان ادراکی خود را از دست بدهد، فرد از ادراکات مربوط به آن عضو محروم خواهد شد. همچنین اگر کسانی داده‌های نادرستِ مربوط به عضو شناخت را درست جلوه دهند، فرد ناتوان به خطا می‌رود و ممکن است او به مهلکه افتد.

1.. شرح‌ منظومه حكمت: ص۱۳۷؛ ر. ک: آموزش فلسفه: ج۱ ص۱۷۲.

2.. رسالتان‌ فی‌ التصور و التصدیق: ص۴۶.

3.. آموزش فلسفه: ج۱ ص۱۷۵.

4.. ر. ک: همان، ص۱۷۲.

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8667
صفحه از 327
پرینت  ارسال به