و نیز میزان تعهدشان به احکام اخلاقی نمایان است.
بنابراین اگرچه درباره شناخت نفس کتب بیشماری نگاشته شده است، آشکار است که جز تعدادی اندک از اولیای الهی، بقیه افراد بشر حتی معتقدان به ادیان آسمانی بهویژه مسلمانان نیز در شناخت خویش با مشکل مواجهاند و نه فقط به خودآگاهی نرسیدهاند، بلکه نمیدانند چگونه باید به خودآگاهی برسند و برای دستیابی به آن چه راههایی وجود دارد.
به نظر میرسد خودشناسی، ابعاد گوناگونی دارد که آگاهی از توانمندیها و استعدادها، فهم نسبت خود با خدا و نیز رابطه خود با همنوعان و ادراک نیازمندیها و ضعفها و کشف جایگاه و منزلت خویش در جهان آفرینش، از جمله امور مربوط به خودشناسی است.
ج ـ هدف از خودشناسی
قرآن کریم، نفس هر انسان را نزد خود حاضر، و هر انسان را به علم حضوری آگاه بر نفس خویش میشمارد؛۱ اما به نظر میرسد این حضور نفس نزد آدمی، با شناختی که در روایات بر آن تأکید شده کاملاً متفاوت است. اهمیت کلیدیِ شناخت نفس در هدایت انسان به راه سعادت و انحراف اکثر انسانها از مسیر هدایتی که مورد نظر ادیان آسمانی بهویژه اسلام است، از این حکایت میکند که شناخت نفس برای او از هر کار دیگری دشوارتر و پیچیدهتر است؛ چرا که اگر اینگونه نبود، و اگر شناخت خود برای همگان میسر و بهراحتی دستیافتنی بود، تا این اندازه مهم و بحثبرانگیز و از دسترس اغلب انسانها دور نبود. بهراستی اگر شناخت نفس، آنگونه که باید، برای انسان بهآسانی رخ میداد، شناخت خداوند نیز باید حاصل میشد و در نتیجه بر اساس تعالیم آسمانی ادیان الهی، اهداف انبیا که همان عبودیت و بندگی خدا۲ و قرب و سعادت انسان است، برای همگان تحقق مییافت. اما میبینیم که چنین نیست و بشر هر روز، بیشتر از دیروز، از خدا دورتر میشود و از آموزههای دینی