از قلمرو اخلاق خارجاند و به آنها صفت اخلاقی نمیگویند؛ همچنانکه در کتاب محیط المحیط به آن تصریح شده است.۱ اما از آنجا که این رفتارها قابلیت ارزشگذاری دارند و میتوان آنها را به خوب و بد متصف کرد، بحث از رفتار، در علم اخلاق بسیار ضروری و مهم خواهد شد، بهویژه اگر بدانیم تکرار رفتارهای مشابه، موجب ایجاد صفت اخلاقی متناسب با آن رفتار میشود، و خُلق و خو را میسازد. به عبارت دیگر، تا رفتار ارزشمند، شناسایی و سپس به انجامدادن و تکرار آن رفتار، اهتمام ورزیده نشود، ملکه آن در ضمیر انسان شکل نمیگیرد و فضیلتی در وجود او پدید نمیآورد. بنابراین اگرچه در اخلاق، برخورداری از ملکات فاضله هدف است و اصالت دارد، سخن از رفتارها، به اخلاق ارتباطی ندارد و خارج از موضوع اخلاق است.
م ـ رابطه برخی خُلقیات با یکدیگر
برخی سجایا و عادات یا ملکات اخلاقی، با یکدیگر رابطه بسیار دارند بهطوریکه وجود یکی از آن ملکات، موجب وجود ملکه دیگر خواهد شد. برای مثال، میان «کرم» و «سخاوت» و «جود»، و میان «عفو» و «اغماض» رابطه نزدیکی وجود دارد و معمولاً فردی که کریم است، جواد و سخی نیز هست؛ یا وقتی انسانی به عفو و بخشش متصف باشد، دارای صفت اغماض و چشمپوشی از خطا نیز هست. علی علیه السلام این معنا را اینگونه بیان میکند: اذا کان فی رجل خلّة رائقة فانتظروا اخواتها.۲
وقتی در مردی صفتی نیکو مشاهده کردید، منتظر خواهرهایش نیز باشید. امام صادق علیه السلام نیز به یکی از پیروان خود به نام داودبنسرحان میفرماید: یاداود انّ خصال المکارم بعضها مقید ببعض:۳ ای داود، صفات نیک بعضی به بعضی دیگر بسته شدهاند.
با این توضیح، به نظر میرسد ایجاد برخی صفات و ویژگیها، خودْ موجب خواهد شد برخی صفات همسنخ آن نیز پدید آید. همچنین اگر برخی صفات اخلاقی در انسان وجود نداشته یا از بین رفته باشد و صفت دیگری جایگزین آن