برگزیند و تمایلات حیوانی خویش را مهار کند و عنان آن را به دست عقل خویش بسپارد، یا اینکه بدون پیروی از عقل، غرایز حیوانی خویش را افسارگسیخته رها کند و در پی ارضای آنهاروان شود.
این ویژگی، یعنی همراه داشتن دو نوع گرایش عقلانی و حیوانی، این امکان را برای آدمی فراهم کرده است که با مهار گرایشهای حیوانیاش و رفتار بر مبنای خرد، خود را از مرتبه ملائک نیز بالاتر بَرد یا با سرکوب عقل خود و پیروی از خواستههای حیوانی، و نیز بهکارگیری عقل در مسیر بهرهمندیِ هرچه بیشتر و بهتر از هواهای نفسانی پست، از مرتبه حیوانی نیز پستتر شود و مصداق آیه شریفه (أولئِک کالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ)۱ باشد. ازاینرو اقتضای طبیعت انسان، آن است که صاحب اختیار باشد تا در دوراهیهای عقلانی و نفسانی، قدرت انتخاب و اختیار یکی، و ترک دیگری را داشته باشد، و البته همه ارزشها و کمالات آدمی نیز هنگام انتخاب نوع رفتار و گفتارش، نمایان میشود و با گفتار و کردارش، کمالات خویشتنِ خویش را میسازد و آن را نمایان میکند.
ط ـ انسان، موجودی آزاد و آزادیخواه
لازمه اعطای اختیار، آزادی نیز هست؛ یعنی اگر ویژگی انسان بودن اقتضا کرده است که خداوند به او اختیار دهد تا با انتخاب خود رفتارهایش را انجام دهد، همین ویژگی اقتضا میکند که او آزادی عمل نیز داشته باشد و مجوز سلب آن را به کسی ندهد. یعنی خداوند انسان را تکویناً آزاد آفرید و دین نیز آزادی او را به رسمیت شناخت. بنابراین حتی در مهمترین امور همچون ایمان به خدا، آزادی او کانون تأیید و تأکید قرار گرفت. و خداوند آزادی را از او سلب نکرد و اجازه انتخاب را از او نگرفت:
(لا إِکرَاهَ فی الدِّینِ قَد تَّبَینَ َالرُّشْدُ مِنَ الْغَی ِفَمَن یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِن بِاللهَ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لا انفِصَامَ لَهَا وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).۲
در دین هیچ اجباری نیست؛ راه راست از گمراهی به روشنی آشکار شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، یقیناً به دستاویزی استوار چنگ زده است که آن را هیچ گسستی نیست؛ و خداوندْ شنوای داناست.