خدا، عمل صالح، نماز، روزه، تقوا، دوستی اهلبیت علیهم السّلام، یاد مرگ، انتظار فرج، قرائت قرآن، دعا، کمخوری و لقمه حلال. همه این رفتارها برطرفکننده کدورتها و زنگارهای قلب و جلادهنده آن برای تابیدن نور معرفت و شهود معارف باطنی معرفی شده است.۱ از سوی دیگر، اموری چون فراموشی و غفلت ناشی از اشتغالات فراوان به امور مادی و دنیوی، وابستگی و تعلّق خاطر به آن امور، و گناه و اصرار بر آن موجب قساوت، کدورت و تاریکی قلب میشود و مانع تابش نور معرفت شهودی خواهد شد. به این لحاظ که نقش تذکر، موعظه، بشارت و انذار، در بیداری و توجه بشر آشکار میشود.
تجربه، گاه میتواند تأثیر بسیار عمیقتری در شناخت خویش و یافتن خودِ حقیقی، یا به عبارت بهتر، شهود خودِ واقعی بر جای گذارد. بیشترِ انسانها وابستگی مطلق خویش به خدای قادر و متعال را در درون خویش گُم کرده، خود را موجودی مستقل احساس میکنند. ناپیدا بودن دست قدرت و رحمت خدا در زندگی انسان، این تصور را در ذهن آدمی پدید آورده که او موجودی مستقل و قائم بر ذات خویش است. این احساس استقلال، برای بسیاری از انسانها فقط هنگام اضطرارها، رنگ میبازد و آن روی سکه، یعنی احساس ضعف و وابستگی مطلق به نیرویی ماورای طبیعی که قادر مطلق، و بر نجات و رهایی از اضطرارْ توانمند است، رخ مینماید و انسانْ حقیقت خود را در دل این تجربه شهود میکند. قرآن کریم، درماندگی انسانِ در حال غرق در دریا را مثال میزند که دستش از همه جا و همه چیز کوتاه است:
(فَإِذا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکونَ).۲
چون به کشتی نشینند]و به دست امواج خطر افتند، در آن حال[تنها خدا را به اخلاص کامل در دین میخوانند، و چون از خطر دریا به ساحل نجاتشان رساند]باز به خدای یکتا[مشرک میشوند.
در آیه دیگری میفرماید:
(وَ إِذا مَسَّکمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلأ إِیاهُ فَلَمَّا نَجَّاکمْ إِلَی الْبَرِّ