129
رفتار اخلاقی انسان با خود

الهام فجور و تقوا، همان عقل عملی (فطری) است، که از نتایج تسویة نفس است. پس الهام مذکور، از صفات و خصوصیات خلقت آدمی است، همچنان که در جای دیگر فرمود: (فَأقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهَ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهَ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ)۱

صاحب تقریب القرآن الی الاذهان نیز درباره این آیه می‌نویسد:

فَألْهَمَها أی عرّفها بطریق الإلقاء فی القلب فُجُورَها أی عصیانها وَ تَقْواها أی إطاعتها، فإن کل إنسان یمیز بین الخیر و الشر و الطاعة و العصیان.۲

آیه دیگری که درباره الهام می‌توان به آن استناد کرد، در سوره کهف وارد شده است: (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)۳ در آنجا بنده‏ای از بندگان خاص ما را یافتند که به او رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم، و هم از نزد خودْ به وی دانش عطا کردیم.

علامه طباطبایی درباره عبارت «و علّمناه من لدنا علماً» می‌نویسد:

از اینکه موهبتی است که به غیر انسان اختصاص نمی‌یابد، آشکار می‌شود که آن تعلیم از نوع دوم، یعنی نعمت‌های باطنی است.۴

ایشان در ادامه، درباره همین بخش از آیه می‌نویسد:

این علم نیز مانند رحمت، علمی است که غیر خدا کسی در آن صنعی و مداخله‌ای ندارد، و چیزی از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست؛ و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمی‏آید. دلیل بر این معنا جمله «من لدنا» است که می‏رساند منظور از آن علم، علم لدنی و غیر اکتسابی و مختص به اولیاء است‏.۵

همچنین آیه شریفه هفتم از سوره قصص می‌فرماید:

1.. همان. و تفریع الإلهام على التسویة فی قوله: «وَ ما سَوَّاها فَألْهَمَها» إلخ للإشارة إلى أن إلهام الفجور و التقوى و هو العقل العملی من تكمیل تسویة النفس فهو من نعوت خلقتها كما قال تعالى: (فَأقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ).

2.. تقریب القرآن إلى الأذهان: ج‏۵ ص۶۸۴.

3.. کهف: ۶۵.

4.. المیزان فی تفسیر القرآن: ج‏۱۳ ص۳۴۲.

5.. همان.


رفتار اخلاقی انسان با خود
128

شد، قلب سلیم و مبرّا از هر گونه بیماری، زنگار و کدورت است که می‌تواند بازتاب‌دهنده معارف تابیده ‌شده به آن باشد.

قرآن کریم در آیات متعدد، به حقیقت الهام تصریح کرده است. یکی از آیات مربوط به الهام می‌فرماید:

(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَألْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها).۱

و قسم به نفس ناطقة انسان و آن که او را نیکو به حد کمال بیافرید و به او شر و خیر او را الهام کرد.

صاحب المیزان درباره مفهوم الهام در این آیه و نیز تفسیر آن می‌نویسد:

و الإلهام الإلقاء فی الروع و هو إفاضته تعالی الصور العملیة من تصور أو تصدیق علی النفس و تعلیق الإلهام علی عنوانی فجور النفس و تقواها للدلالة علی أن المراد تعریفه تعالی للإنسان صفة فعله من تقوی أو فجور وراء تعریفه متن الفعل بعنوانه الأولی المشترک بین التقوی و الفجور:۲

کلمة «الهام» که مصدر «الهم» است ـ به معنای آن است که تصمیم و آگاهی و علمی از خبری در دل آدمی بیفتد، و این خود افاضه‏ای است الهی، و صور علمیه‏ای است تصوری یا تصدیقی، که خدای تعالی به دل هر کس که بخواهد می‏اندازد، و اگر در آیة شریفه، هم تقوای نفس را الهام خوانده، و هم فجور آن را، برای این بود که بفهماند مراد از این الهام‏ این است که خدای تعالی صفات عمل انسان را به انسان شناسانده، و به او فهمانده عملی که انجام می‏دهد، تقواست یا فجور است، افزون بر تعریفی که نسبت به متن عمل و عنوان اولی آن کرده، عنوانی که مشترک بین تقوا و فجور است.

وی در ادامه می‌نویسد:

در آیه شریفه با آوردن حرف «فاء» بر سر آن، مسئلة الهام را نتیجه تسویه قرار داده، و فرموده: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها)، و چون نفس را تسویه کرد «فَألْهَمَها...» پس به او الهام کرد...، و این برای آن بود که اشاره کند به اینکه

1.. شمس: ۸.

2.. المیزان فی تفسیر القرآن: ج‏۲۰ ص۲۹۸.

  • نام منبع :
    رفتار اخلاقی انسان با خود
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8514
صفحه از 327
پرینت  ارسال به