درآمد
زندگی بشر با همنوعان خود یکی از نیازمندیهای فطری اوست و میل به زندگی اجتماعی، عامل مستقلی است که او را به سوی تشکیل جامعه سوق میدهد. از سوی دیگر، عوامل عاطفی و عقلانی نیز زندگی فرد را به جامعه پیوند میزند و شخص را وامیدارد تا پا به صحنه اجتماع بگذارد؛ زیرا اگر کسی بخواهد تنها زندگی کند، برای تأمین مصالح مادی و معنویاش با دشواریها و مشکلاتی روبهرو خواهد شد؛ بنابراین چون مقدمات دستیابی به مصالح زندگی و رشد و کمال نهایی فقط در جامعه فراهم میشود، به حکم عقل، زندگی اجتماعی مطلوبیت خواهد داشت.
دین اسلام نیز با توجه به همین واقعیت، اصل همزیستی اجتماعی را مورد توجه قرار داده و در قرآن حکیم ضمن آیات متعددی انسانها را به زندگی جمعی و اتّحاد و یکپارچگی حول یک محور فراخوانده است.۱
بر همین اساس، زندگی اجتماعی و همگرایی در هدفی متعالی، مطلوب خداوند سبحان است و علت این مطلوبیت به ترکیب وجودی انسان و تنوع نیازهایش برمیگردد؛ زیرا آدمی به گونهای است که نمیتواند تنها زندگی کند و ناگزیر از قرار گرفتن در جمع و پیوند داشتن و همیاری فکری و عملی با دیگران است. به همین سبب دانشمندان مسلمان نیز با الهام از دستورات دینی، بر زندگی اجتماعی تأکید