سبب که بسیاری از مشکلات با صرف عدل و قانون حل نمیشود و چارهای جز احسان و محبت نیست.
بهرغم وضوح معنایی «احسان»، گاهی در نگاشتههای علمی تفاوتهایی در برداشت از مفهوم آن مشاهده میشود؛ لذا بیشتر تعاریف احسان در منابع تفسیری به سبب گستردگی مصادیق و مؤلّفههای معنایی و نیز خَلط میان معانی مختلف آن، جامع و مانع نیستند؛ بنابراین باید پژوهشی نو در مفهومشناسی آن به عمل آید. با این حال در میان معانی گفته شده برای «احسان»، دو معنا را برگزیدهایم که ذکر آنها در اینجا مناسب است.
برخی همچون راغب اصفهانی «احسان» را «جبران خوبیهای دیگران به بهتر از آن و پاسخ بدیِ آنها به کمتر از آن» تعریف میکنند.۱
علامه طباطبایی نیز همین مفهوم را با توضیح بیشتر، چنین بیان میکند:
عدل به معناى مساوات در تلافى است؛ اگر خیر است، خیر و اگر شرّ است، شرّ؛ ولی احسان به معناى این است که خیرى را با خیرى بیشتر از آن تلافى کنى و شرّى را به شرّى کمتر از آن جواب گویى... و نیز ابتدا و تبرعاً به دیگران خیر برسانی.۲
براساس معنای یاد شده از احسان، اگر همسایهای که در مسیر نیکوکاری، گرفتار خطای غیرعمد شود، نباید مورد مؤاخذه قرار گیرد و ضمانتی برعهده او نیست. این نکته برمبنای آیه (ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیل)۳ نیز قابل توجیه است. نیز به گفته برخی فقها براساس اصل احسان، هرگاه کسی به انگیزه خدمت و نیکی به دیگری دست به کاری زند، امّا موجب رسیدن خسارت به او شود، اقدامش