فصل سوم
اصول بنیادین اخلاق همسایگی
مقدمه
پژوهشها و گفتوگوهای اخلاقی، بر معرفت انسان، هستی و ارزشها مبتنی است و قواعد اصلی اخلاق از این شناختها استنباط میشود و رهآورد این اصول، راهنمایی و راهبری انسان در اقدامهای عملی خواهد بود؛ بنابراین برای وضع الزامات اخلاقی (بایدها و نبایدها) و تعیین ارزش افعالی که به زندگی اجتماعی مربوط میشود، باید پیشفرضها و اصولی را براساس عقل صائب و نقل معصوم و با توجّه به واقعیتهای زندگی اجتماعی در نظر گرفت که در این مجال از آنها به «اصول» یاد میکنیم.
معنای اصل در این نوشتار، قاعده عامی است که میتوان آن را در عمل، به منزله دستورالعملی کلّی و راهنمای عمل و شاخص دانست؛ زیرا به اعتقاد فلاسفه اخلاق، «کارکرد اصول اخلاقی، هدایت سلوک و رفتار انسان است».۱
بر مبنای این تعریف، مراد از اصول بنیادین، گزارههایی است که زیرساختها و چارچوبهای نظری یک نظام اخلاقی را بیان کنند و جهتگیریهای کلان آن را توضیح دهند؛ به طوری که دیگر برنامهریزیها و بایدها و نبایدهای جزئیتر، با ملاحظه آنها صورت پذیرد و این اصول را میتوان از منابع مختلف استنتاج کرد.