شجاعت در شمار خُلقهای نیک، و بُخل و ترس در زمره خویهای بد است.
۲. خُلق، حالتی برای نفس آدمی است که در او پایدار و ماندگار شده است.
۳. هر خُلقی منشأ صدور پارهای از افعال مناسب با خود (پسندیده یا ناپسند) است.
۴. صدور این افعال از نفس، بدون تأمل و اندیشه و به صورت ملکه است.
۵. اخلاق از مقوله «شدن» و امری فرایندی است؛ لذا قابل تغییر و تحوّل است.
بنابر آنچه گذشت، اخلاق در صفات و ملکات نفسانی منحصر است؛ در حالی که میتوان اخلاق را به دو صورت تعریف کرد:
۱. «تعریف ناظر به فاعل» که در این صورت، فضایل و رذایل اخلاقی براساس ملکات نفس، توجیه و تبیین میشود و از آن به «چگونه بودن» تعبیر میکنیم. فضایل اخلاقی مانند عدالت، میانهروی، خوشبینی، شجاعت، خیرخواهی، بلند همتی و مانند آن، به همین ویژگیهای نفسانی انسان اشاره دارند.
۲. «تعریف ناظر به فعل و رفتار» که در آن، اخلاق به رفتارها و عملکرد انسان نیز مربوط میشود، نه منحصراً به سجایا و خصلتهای درونیِ او.۱
این تعریف علامه جعفری از اخلاق نیز در همین راستاست:
اخلاق عبارت است از انجام کار نیک و دوری از کار زشت با بهرهبرداری از آزادی؛ یعنی بدون اینکه صدور آن کار از ما به جهت عوامل مکانیکی صد در صد مشخص شده باشد. ریشه اساسی آن جستوجوی کمال و تحریک کننده آن همان وجدان درونی است.۲
در این تعریف، اخلاق به افعال انسان میپردازد و ممکن است اخلاقی بودن یا نبودن فعل، براساس وظیفه یا پیامد یا هر چیز دیگری توجیه و تفسیر شود. به این