عمومی و خصوصی، ایجاد مزاحمتهای صوتی، بیتوجّهی به ضوابط مربوط به پارکینگ، دخالتهای نابجا در زندگی دیگران، عدم همکاری در پرداخت شارژ و... از مشکلات و چالشهایی است که در زندگی آپارتمانی کماکان وجود دارد.
به نظر میرسد که برخورداری از روحیه فردگراییِ افراطی و عدم آشنایی ساکنان آپارتمانها با آداب اجتماعی و همچنین ناآگاهی افراد از الزامات آپارتمان نشینی و عدم پایبندی به آن، دلیل عمده شکلگیری چالشها، مشکلات و آسیبهای اخلاقی و اجتماعی در روابط میان همسایگان در مجتمعهای آپارتمانی باشد.
پیش از ارائه راهکارها پرسش اساسی این است که آیا نارساییهای اخلاقی و رفتاری موجود در روابط همسایگان، امری معرفتشناختی است یا وجودشناختی؟ بدین معنا که آیا مشکلات به عدم آگاهی افراد برمیگردد (که در این صورت باید به دنبال دلیل بود تا ایشان را به ضوابط همسایهداری مُجاب کرد) یا به شرایط حاکم، قوانین موجود و خُرده فرهنگهای ساکنان یک محله یا ساختمان مربوط میشود (که در این صورت باید به دنبال علّت آن بود)؟
از بیان برخی فیلسوفان اخلاق همچون افلاطون چنین برمیآید که عدم رعایت اخلاق در زندگی اجتماعی، ناشی از ناآگاهی افراد نسبت به ارزشمندی و ضرورت اخلاق شایسته است و برای حلّ این معضل، باید آگاهی افراد جامعه را نسبت به ارزش و برکات رعایت اخلاق افزایش دهیم. افلاطون معتقد بود که اگر کسی کار بدی انجام میدهد، میتوان با اطمینان گفت که او از بدیِ آن کار آگاه نیست.۱
بنابراین پاسخ افلاطونی به پرسش فوق این است که مشکل، تنها در قلمرو شناخت است و چاره آن هم آموزش و آگاه سازی است.
ارسطو در نقد این دیدگاه افلاطون معتقد است که صِرف حصول معرفت و آگاهی، برای صدور افعال اخلاقی کافی نیست، بلکه علاوه بر معرفت، به یک