با این مقدمات، به روشنی پیداست که بیتفاوتی نسبت به مشکلات همسایگان و بیتوجّهی به آنچه در جامعه و همسایگی ما میگذرد، از بدترین خصلتها و از زیانبارترین رذایل اخلاقی و انسانی است؛ ازاینرو برخی از عالمان اخلاق اسلامی، بیتفاوتی، ترک اعانت مسلمانان و عدم اهتمام به امور ایشان را از رذایل و مهلکات و علامت ضعف ایمان به شمار آوردهاند۱؛ چرا که نتیجه آن ضمن بر هم زدن تعادل و هماهنگی نظام اجتماعی، شیوع انواع ناهنجاریها در جامعه خواهد بود؛ زیرا در این حال در هیچ کس توانایی و عزمِ برخورد با نابسامانیها وجود ندارد و همه به زندگی شخصی و به منفعت و لذت فردی خویش میاندیشند که این حالت، همان خودمحوری و خودپرستی است که منشأ انواع تجاوزها، مظالم و سیئات اخلاقی خواهد بود.
خودخواهیها و ترجیح دادن خواستههای خود بر جمع، از رفتارهای بسیار ناپسندی است که زمینه ساز مشکلات فراوانی در محیط زندگی است. نقض تعهدها و قانونهای همسایگی، بهویژه در آپارتمانها و مجتمعهای مسکونی، از مصداقهای این اخلاق نکوهیده است که در شکایتهای پرشمار همسایگان به چشم میخورد.
افراد خودخواه کسانی هستند که از انجام هرگونه اقدام نیک، در خود احساس سنگینی و تلخی میکنند و همسایگان را با دیده دشمنی مینگرند. در حقیقت، آنها رابطه معنوی خویش را با جهانی که در آن زندگی میکنند، قطع کردهاند و طوری در خود فرو رفتهاند و به دیگران بیتوجّه هستند که میپندارند در جهان، کسی جز آنها حقّ حیات ندارد.
داشتن چنین روحیهای با اصول انسانی و اسلامی سازگاری ندارد؛ زیرا عصاره انسانیت، داشتن حس مسئولیت است و کانون تمام تکالیف فردی و اجتماعی در ادیان الهی و بشری برپایه توجّه به سرنوشت خود و دیگران و «بیتفاوت نبودن»