شوند و با پیوند قلبی و عملی، به نیکی و تقوای یکدیگر یاری رسانند، نه اینکه افراد جامعه اسلامی، به تنهایی و جدای از همدیگر به خود و منافع خود بیندیشند.
از همین روست که علامه طباطبایی آیه فوق را پایه و اساس سنّتهای اجتماعی اسلام دانسته است۱؛ زیرا در همگرایی و مشارکت جمعی، نیروهای پراکنده جامعه، متمرکز میشود و با همافزایی، قدرت مجموعی را افزایش میدهد و با همسو کردن همه نیروها توان ایجاد آثار مثبت دلخواه را به گونهای چشمگیر بالا میبرد.
شاید به همین دلیل پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودهاند:
إِنِ اسْتَغَاثَكَ أَغِثْهُ وَ إِنِ اسْتَقْرَضَكَ أَقْرِضْهُ وَ إِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ إِلَیهِ وَ إِنْ أَصَابَهُ خَیرٌ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ عَزَّیتَه۲.
[از کمترین حقوق همسایه نسبت به همسایه این است که] اگر از شما کمکی خواست، کمک کنی و اگر قرض خواست، قرض دهی و اگر مریض شد، عیادتش کنی و اگر مصیبتی بر او وارد شد، او را تسلّی دهی.
بنابراین همسایگان میتوانند برمبنای اصول عقلی و نقلی اخلاق، منافع جمعی را مدّ نظر گیرند و با توجه به دیگران و گرهگشایی از مشکلات آنان، از خودمحوری و خودخواهی اجتناب کنند که در این صورت، منافع و خواستههای فردی آنها نیز در دامان آن تأمین خواهد شد. دلیل این سخن، آیه (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها)۳ است که نشان میدهد آثار نیک و بد عملی به عاملش برمىگردد؛ زیرا میان عمل و عامل، پیوندی ناگسستنی برقرار است.
افزون بر این، آثار چنین همگرایی و تعاملی با همسایگان، به سایر ساکنان محله نیز میرسد؛ چرا که از نگاه جامعهشناسان، تعامل میان افراد، عنصر اساسی جامعه محسوب میشود؛ لذا روابط همسایگی براساس دیگرگرایی و مشارکت