در ایران اسلامی نیز همانند سایر کشورهای جهان، به دنبال انقلاب صنعتی و جمعیت پذیری شهرها، توسعه شهری از توسعه روستایی پیشی گرفت و شهرها با افزایش طبیعی جمعیت و افزایش مهاجرت روستایی، دچار مشکلات فرهنگی و اجتماعی شدند. در این میان، شیوه زندگی و روابط اجتماعی افراد، بیش از همه دستخوش تغییر و دگرگونی شد؛ به طوری که امروزه این تغییرات و تحولها روابط خویشاوندی، همسایگی و محلهای را نیز فراگرفته است.
رشد روز افزون شهر نشینی و تشکیل کلانشهرها موجب افزایش جمعیت در شهرها شده که در کنار سایر عوامل، باعث سختی احداث خانههای تک واحدی و در نتیجه، سبب گرایش به فرم جدیدی از مسکن شهری با عنوان «آپارتمان»۱ شده است.
در طول فرایند یاد شده، همسایگی سنّتی ساکنان در یک محله که حافظ پیوندهای خویشاوندی و عاطفی بود، جای خود را به شکلی جدید از سکونت و همجواری داده است. بدین ترتیب، اخلاق همسایگی در شهرها نیز به دو شکل سنّتی (خانه شخصی و تکخانواری) و آپارتمانی (چند واحدی) خواهد بود.
امروزه نیز به دلایل مختلف، گرایش به زندگی آپارتمان نشینی، یک ضرورت تحمیلی در شهرهای بزرگ به شمار میآید و چون این نوع زندگی، با زندگی سنّتی ایرانیان ناسازگار است، مشکلات فرهنگی و اجتماعی فراوانی را در شهرهای کوچک و بزرگ به دنبال دارد.
به اعتقاد آموس راپاپورت (نظریهپرداز معماری و طراحی شهری)۲، خانه، وسیله یا ابزاری برای شکلدادن به شخصیت افراد است؛ پس بناچار باید بر مطالعه