در دیگر اهداف علم، غیرمستقیم و از طریق گزارههای حاوی مفاهیم صورت میگیرد (رینولدز، ۱۳۸۵). از اینرو، در نگاهی کلی میتوان گفت مفهومشناسی نقش مهمی در بیان مسئله تحقیق، ساختن نظریه، تدوین فرضیهها و گردآوری، دستهبندی و تحلیل دادهها دارد و بهعلاوه، تنها ابزار برقراری ارتباط بین نظریههای علمی و جهان تجربی است. زیرا مفاهیم و اصطلاحات بیانگر آن دسته از امور تجربی است که نظریه راجع به آنها است (بلیکی، ۱۳۸۴).
مفهوم۱ را میتوان به بیانی مسامحهای،۲ تجریدی از رویدادهای مشاهدهپذیر دانست که مُعرف شباهتها یا جنبههای مشترک میان آنها است (سرمد، بازرگان و حجازی، ۱۳۸۰). به بیان دیگر، مفاهیم، جنبه بازنمایی از واقعیتی خارج از خود دارند [نگارنده: چه مشاهدهپذیر و چه مشاهدهناپذیر] به گونهای که در تعریف آن گفته شده است مفاهیم عبارتاند از عناصری که نشانگر اشیا، ویژگیها، فرآیندها یا پدیدهها هستند (کیوی و کامپنهود، ۱۳۷۰). ایمان (۱۳۸۸) مفاهیم را اجزای اصلی پیکره علم و سنگ بنای نظریههای علمی میداند. نیومن۳ (۱۹۹۷) نیز مفاهیم را آجرهایی برای ساختن ساختمان نظریه میداند و معتقد است مفهوم، ذهنیتی است که در قالب آن، نمادها و کلمات بیان میشود.
بستان (۱۳۹۰) مفاهیمی را که از متون دینی استخراج میشوند به سه سطح متفاوت تقسیم میکند:
مفاهیم کلی که یا مستقیماً از امور مشاهدهپذیر حکایت دارند (مانند حجاب، ازدواج) یا از طریق اجرای فرآیند عملیاتیسازی میتوان مصادیق محسوس و مشاهدهپذیر آنها را شناسایی کرد (مانند دنیادوستی، ایمان).