پژوهشگران و نظریهپردازان متعددی اهمیت مطرحکردن ارزشهای معنوی و دینی در حوزه رواندرمانی را برجسته کرده و نشان داده است که تعامل اجتنابناپذیری میان ارزشهای دینی و رواندرمانی برقرار است (ریچاردز۱ و برجین،۲ ۲۰۰۴) به نحوی که امروزه طیف وسیعی از درمانگران معتقدند برای بارورکردن رواندرمانی و افزایش اثربخشی آن باید راهکارهای دینی و معنوی با نظریهها و روشهای عملی رواندرمانی تلفیق شود (همان).
از جهت ضرورت مشاوره با چارچوب دینی نیز فلتهام۳ (۱۹۹۵: ۹۳) میگوید:
لازم است مشاوره را در چارچوب مذهب قرار دهیم؛ زیرا مفاهیمی همچون وجدان و آگاهی، عهد و پیمان، اجتماع و نوعدوستی، عشق، اعتراف، تنویر افکار و... در مذهب اهمیت بسزایی دارند و مسلماً بر نظریه و روش درمانی مشاوره تأثیرگذار بودهاند.
با توجه به اقبال روانشناسان به دین در دهههای اخیر، و نیز از سویی، اقبالی که بسیاری از پژوهشگران مسلمان روانشناس با تکیه بر مفاهیم و آموزههای دینی در مسیر شناخت مفاهیم روانشناختی از نگاه دین و نیز درمان روانشناختی دارند، تحقیقات روانشناختی گوناگونی با نگاه اسلامی در حوزه بالینی شکل گرفته است، از جمله: الگوی اسلامی شادکامی (پسندیده، ۱۳۹۲)، طراحی الگوی تنظیم رغبت بر اساس آموزه زهد اسلامی و تأثیر آن بر کاهش اضطراب در مقایسه با درمان شناختیرفتاری (عبدی، جانبزرگی، غروی، طباطبایی، و پسندیده، ۱۳۹۴)، لذت و شادکامی (عباسی، ۱۳۹۱)، مهار خویشتن (رفیعی هنر، چاپنشده)، بازسازی دینی: نگاهی روانشناختی به توبه (تبیک، ۱۳۹۴)، اثربخشی درمانگری خودتحققدهی دینی در درمان وسواس ناخودداری (ناروئی، ۱۳۸۸)، بررسی تحلیلی و تطبیقی درمانگری جامع لازاروس با جهتگیری