همسایگان، و کارمندان از وجود مشکل (یا نیاز به وجود آن توانمندی) در آنها باخبرند (نوکراس، کربس و پراچاسکا، ۲۰۱۱) و معمولاً زمانی که این افراد برای درمان (یا برای ایجاد و تقویت توانمندی) مراجعه میکنند میگویند به سبب فشارهای اطرافیانشان بوده است که به سمت این جلسات آمدهاند؛ فشارهایی از ناحیه اطرافیان که در مشکلات جدی، گاه تا حد تهدید آنها به ترککردنشان از سوی همسر، اخراجشان از محل کار، طرد آنها از ناحیه والدین و... پیش رفته است. از همینرو، تغییر آنها تا زمانی پایدار میماند که تحت فشارند و بعد از رفع فشار بهسرعت به خانه اول برمیگردند (پراچاسکا، دیکلمنت و نوکراس، ۱۹۹۲).
روشن است که این افراد در مرحله پیشتأمل هستند و لذا در گام نخست، در جلسات طرحنمای مداخلهای نیاز به افزایش اطلاعات درباره اصل مشکل و پیامدهای آشکار و پنهان آن و فواید آشکار و پنهان رفع مشکل دارند. برخی عبارات نشان میدهد که شخص در این مرحله است، مثل «تا جایی که من میدانم هیچ مشکلی ندارم که نیاز به تغییر داشته باشم»؛ «فکر میکنم نقایصی داشته باشیم، ولی اینها چیزی نیست که نیاز به تغییر داشته باشد» (مسکونافی و همکاران، ۱۹۸۹ به نقل از: پراچاسکا و نوکراس، ۲۰۱۰)؛ «تصور نمیکنم داشتن این توانمندی بتواند به بهبود زندگی من کمکی بکند».
افراد در مرحله پیشتأمل خیلی کمتر از افراد در هر مرحله دیگر از فرآیندهای تغییر استفاده میکنند. آنها درباره مشکلات خود (یا توانمندیهایی که به آن نیاز دارند) اطلاعات کمتری را پردازش میکنند و واکنشهای هیجانی کمتری را درباره جنبههای منفی مشکلات خود (یا فقدان توانمندیها) تجربه میکنند و برای تغییردادن توجه یا محیط خود به سمت غلبهکردن بر مشکلات خویش، اقدام چندانی انجام نمیدهند.
چنین افرادی از خواندن، سخنگفتن یا فکرکردن درباره رفتارهای مشکلدار خود