را در گروه دریافتکننده درمان نشان دهند، اطمینان بیشتری از تأثیرگذاربودن این درمان شکل میگیرد (همان).
شایان ذکر است که لزومی ندارد برای مقایسه حتماً گروهی داشته باشیم که دارونما یا درمان دیگری را دریافت کند بلکه میتوان به جای آنها گروهی بدون درمان داشت (پارولف، ۱۹۸۶، به نقل از: چمبلس و هالون، ۱۹۹۸). بنابراین، اگر در این حالت، درمانی بتواند تأثیرگذاری خود را به وسیله گروههای مستقل و تیمهای پژوهشی مستقل نشان دهد باورکردنی است که این درمان ارزش بالینی داشته باشد (چمبلس و هالون، ۱۹۹۸).
ب. مقایسه با گروهی که دارونما یا درمان دیگری دریافت میکند؛ در ادامه، دانستن این نکته نیز مهم است که آیا «دریافت توجه مراجع/ مشارکتکننده از شخص مورد علاقه (درمانگر/ مربی)» یا «انتظار مراجع/ مشارکتکننده برای درمانشدن/ ارتقای توانمندی»، مکانیسم اصلی موجود در این طرحنمای مداخلهای است که منجر به شکلگیری تغییرات قابل مشاهده در مراجعان میشوند یا مکانیسم دیگری برای تغییر در کار است؟ از همینرو، مثلاً درمانها در صورتی برای یک سری موقعیتها برتر دانسته میشوند که فرآیندهای عمومی در تأثیرگذاربودن روشی درمانی (همچون دو مثال پیشگفته) کنترل شود و تحت این شرایط کنترلشده، تأثیرگذاربودن درمان آزمایش شود. مقایسهها با درمانهای رقیب، زمینه بررسیهای دقیقی را ایجاد میکند. زیرا در این صورت پژوهشگران نهتنها فرآیندهای مستقل از درمان و مشترک بین همه درمانها را کنترل میکنند، بلکه مکانیسمهای خاص بهکاررفته در درمانها را نیز با هم مقایسه میکنند. درمانی مبنای مقایسه درمان جدید قرار میگیرد که درمان مقبولی باشد تا بهاشتباه درمان جدید در مقایسه با درمان ضعیف، مؤثرتر قلمداد نشود (کلین، ۱۹۹۶، به نقل از: چمبلس و هالون، ۱۹۹۸).