شايان ذکر است که خداوند از عبادت بندگان، خواستار تکامل آنان است، نه اينکه از این کار سودی عاید خدا شود؛ علامه طباطبائي در بيان اين نکته مينويسند:
غرض هرچه باشد، پيداست امری است كه صاحب غرض به وسيله آن استكمال میكند، و حاجتش را برمیآورد؛ در حالی كه خدای سبحان از هيچ جهت نقص و حاجتی ندارد، تا به وسيله آن غرض، نقص خود را جبران نمايد و حاجت خود را تامين كند؛ و نيز از جهتی ديگر: فعلی كه در نهایت، منتهی به غرضی كه عايد فاعلش گردد، نشود، لغو و سفيهانه است؛ لذا نتيجه میگيريم كه خدای سبحان در كارهايی كه میكند غرضی دارد؛ اما غرضش ذات خودش است، نه چيزی كه خارج از ذاتش باشد، و كاری كه میكند از آن كار سود و غرضی در نظر دارد، ولی نه سودی كه عايد خودش گردد، بلكه سودی كه عايد فعلش شود... . پس عبادت، غرض از خلقت انسان است، و كمالی است كه عايد انسان میشود؛ هم عبادت غرض است و هم توابع آن كه رحمت و مغفرت و غيره باشد؛ و اگر برای عبادت، غرضی از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتی كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل میشود، در حقيقت غرضِ بالاتر است، و عبادت، غرض متوسط.۱
سوم. از اينكه در آيه شريفه به وسيله نفی و استثنا، غرض، منحصر به عبادت شده است، میتوان دریافت كه خدای تعالی، عنايتی به کسانی كه او را عبادت نمیكنند، ندارد؛ چنان که آيه شريفه (قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ