چهارم. عمل احسن: چنانکه در فصل پيشين بيان شد، انسان آفريده احسن پروردگار است؛ اينک در اين آيات از اين موجود احسن و ممتاز انتظار ميرود تا با بهکارگرفتن تمامي استعدادهاي وجودي خويش، در دنیا عملي احسن انجام دهد. در تبيين مفهوم «احسن عملاً» در آيات ياد شده دو احتمال قابل ارائه است:
نخست. مراد از عمل احسن، اقدام شايسته و بايسته در هرکنش و واکنش انساني است؛ عملي احسن تلقی میشود که در موقعيت خود بهترين اقدام بوده و قابل جايگزيني با عمل ديگري نباشد؛ به دیگر سخن، ارزش هر انسانی به حُسن عمل او بستگی دارد، نه به كثرت و فزونی عمل او، و اين حاکی است كه اسلام در همهجا به كيفيت عمل تكيه میكند نه كثرت و كميّت آن.۱ شايان ذکر است که روايات اهل بيت: نيز بر این نکته تأکید نمودهاند؛ از جمله، امام صادق علیه السلام ميفرمايند:
ليس يعنی اكثر عملاً و لكن اصوبكم عملاً، و انما الاصابة خشية اللَّه، و النية الصادقة؛ ...؛ الإبقاء علی العمل حتی يخلص اشد من العمل، و العمل الخالص، الذي لا تريد ان يحمدك عليه احد الا اللَّه عز و جل؛۲
خداوند كثرت عمل را نمیخواهد، بلكه درستی عمل را میطلبد، و درستی عمل به آن است كه با خدا ترسی و نيت پاك توأم باشد... ؛ نگهداری عمل از آلودگی به ريا و نيات نادرست مشكلتر از خود