31
انسان در تراز قرآن

در جمع‌بندي نهايي مي‌توان دریافت که در آيات مورد بحث اين گفتار نيز، استدلال پيشين خداوند به زکريا علیه السلام در داستان تولد یحیی علیه السلام همچنان جاری است؛ البته اين بار براي امکان امري ديگر ـ یعنی رستاخیز انسان پس از مرگ که آدمی وقوع آن را بعيد شمرده يا ممکن است منکر آن شود ـ به کار رفته است.۱

واقعيت این است که با نگاه مادي و سطحي‌نگر، که در آن همه‌چيز با معيار انساني سنجیده می‌شود، روی دادن معاد و حيات دوباره انسان چیزی شگفت و غريب مي‌نمايد؛ به گونه‌ای که زمینه ترديد و تعجب را در او برمی‌انگیزد که چگونه ممکن است همه انسانها پس از مرگ دوباره زنده شوند؟ قرآن اين حق را داده است که انسان در باره معاد پرسش کرده، يا اعجاب خود را آشکار سازد؛ اما این تذکر را مي‌دهد که نبايد همه‌چيز را با نگره خود سنجیده و بر اساس آن داوري کند.

اگر تحقق معاد محال و نشدني است، بايد وجود انسان نيز چنين باشد؛ زيرا انسان «هيچِ هست‌يافته» است؛ چگونه انسان وجود پيش از مرگ خود را ميپذيرد که روزگاري نبوده و خداوند او را از هيچ آفريده است؛ ولي حيات دوباره پس از مرگ را که رویدادی بس آسان‌تر از حيات نخستین اوست، انکار می‌کند؟ گويي قرآن پاسخ به شبهه معاد را به پرسش اصل پديدار شدن انسان گره زده است؛ نتيجه هردو هرچه باشد، يکي است؛ اگر انسان هيچ بوده و هست شده است، هست‌يافتن پس از مرگ او ممکن و شدني است.

1.. ر.ک: حج: ۵.


انسان در تراز قرآن
30

مقارنه‌اي ايجاد کرده و بیندیشد که چگونه پديد آمده است، تذکاري خواهد بود که مسير درست انديشه در گشودن گره اين مسئله را فراروي انسان قرار می‌دهد.۱

برخي از مفسران نيز اصل استبعاد و دور از ذهن بودن معاد را نفي کرده‌اند؛ از جمله علامه طباطبائی در این باره معتقد است:

بعيد نيست كه مراد از انسانی كه اين حرف را زده كافر منكر معاد باشد، و علت تعبير از آن به انسان اين بوده باشد كه چون از همين طايفه از انسانها نيز توقع نمی‏رفت چنين حرفی را بزنند؛ چون خدای تعالی خود او را نيز مجهز به جهازات عقلی كرده، و او به يادش هست كه خداوند قبلاً او را خلق كرده بود، بااينكه هيچ بود؛ پس ديگر چه استبعادی می‏كند از اينكه دوباره او را زنده كند؛ پس استبعاد او استبعاد دارد؛ و لذا لفظ انسان را تكرار كرد، چون جواب از اشكال و استبعاد او را چنين شروع كرد: (أ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً)، يعنی او با اينكه انسان است، جا نداشت چيزی را كه نظيرش را ديده استبعاد كند، با اينكه هنوز خلقت نخست خود را فراموش نكرده است.۲

عناد

برخي از مفسران، تنها خاستگاه انکار معاد را عناد و لجاجت انسان دانسته و بر اين باورند که شخص منکر، تنها به خاطر عناد و ابراز دشمنی، اقدام به انکار نموده و در نتیجه جهل خويش را نمايان می‌سازد.۳

1.. تفسیر من وحی القرآن، ج‏۱۵، ص۶۷.

2.. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۴، ص۸۷ ـ ۸۸.

3.. الكشّاف عن حقائق غوامض التنزيل،ج‏۳، ص۳۲.

  • نام منبع :
    انسان در تراز قرآن
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    1000
تعداد بازدید : 5567
صفحه از 212
پرینت  ارسال به