نفس، انسان دچار دنياگرایی شده و آخرت را به فراموشي ميسپارد و بیتردید، جايگاه چنين کسي دوزخ خواهد بود.
برابر اين آيات، بیمناک نبودن از خداوند و هواپرستيِ نفس، دو عامل طغيانگري نفس هستند: عبارت «مَن طَغَی» به فساد عقيدتی انسان اشاره میكند؛ زيرا طغيان، ناشی از خودبزرگبينی است و خودبزرگبينی از نداشتن معرفة الله ناشی میشود؛ كسی كه خدا را به عظمت بشناسد، خود را بسيار كوچك و ناتوان یافته و هیچگاه پا از مسیر عبودیت فراتر نمینهد؛ همچنین گزاره «وَ ءَاثَرَ الحْيَوةَ الدُّنْيَا» اشاره به فساد عملی آنهاست؛ چرا كه طغيان سبب میشود كه انسان لذتهای زودگذر دنيا و زرقوبرق آن را بالاترين ارزش به شمار آورده و آن را بر همه چيز مقدم بداند؛ اين دو در حقيقت علت و معلول يكديگرند؛ طغيان و فساد عقيده، سرچشمه فساد عمل و ترجيح زندگی ناپايدار دنيا بر همهچيز بوده و سرانجام اين دو، آتش سوزان دوزخ است.
علی علیه السلام در حديثی پیرامون سرنوشت طغیانگران میفرمايد: «و من طغی ضل علی عمل بلا حجة: كسی كه طغيان كند گمراه میشود و دست به اعمالی میزند كه هيچ دليلی برای آن ندارد»؛ و اين ناشی از همان خودبزرگبينی است كه انسان تمايلات خويش را بدون هيچ دليل منطقی میپذيرد و برای آن ارج قائل است.۱
با بررسی آيات پیشگفته همچنین میتوان به وجود نوعی تقابل دست یافت؛ زیرا با توجه به اینکه دو طایفه یاد شده به حسب حالی كه دارند، مقابل يكديگر قرار میگیرند، قهرا وصفی كه برای هريك از آنها