(إن تَحرِص عَلی هُدیهُم فَإنَّ اللّه لاَ یَهدی مَن یُضل)۱؛ اگر چه بر هدايت آنان حرص ورزى، ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمىكند، و براى ايشان يارىكنندگانى نيست.
(فَمَن یُرِد اللّه أن یَهدیهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإسلام وَ مَن یُرد أن یُضِلَّه یَجعَل صَدرَه ضَیِّقاً حَرَجاَ کأنَّما یَصَّعَدُ فِی السَّماء)۲؛ پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام مىگشايد؛ و هر كه را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ مىگرداند؛ چنان كه گويى به زحمت در آسمان بالا مىرود.
(یُضِلُّ اللّه مَن یَشاء وَ یَهدِی مَن یَشَاء)۳؛ خدا هر كه را بخواهد بيراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند.
(لَیسَ عَلَیکَ هُدیهُم وَ لکِنَّ اللّه یَهدِی مَن یَشاء)۴؛ هدايتِ آنان بر عهده تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مىكند.
اما اشکال کار اینجاست که اگر هدایت و ضلالت، مخلوق خداوند و به اراده او در قلب فرد ایجاد شود، مسئله تکلیف و جزا را چگونه میتوان تبیین و دفاع نمود؟ اگر اراده و اختیار انسان در انتخاب مسیر هدایت و یا ضلالت بیتأثیر است و این خداوند است که هر کس را بخواهد هدایت و یا گمراه میکند، آنگاه چگونه میتوان پذیرفت که خداوند حکیم و عادل، چنین انسانی را تکلیف به قرار گرفتن در مسیر هدایت کرده و به او وعده و وعید دهد؟ به نظر میرسد خلق هدایت و ضلالت در قلب انسان با تفسیری که اصحاب حدیث مطرح میکنند، قابل پذیرش نیست و با