خدا اجازه ندهد، فعل در خارج محقق نخواهد شد. نکته ظریف این نظریه اینجاست که اگر فعلی به اذن الهی واقع شد، مسئولیت این فعل با فاعل حقیقیِ فعل، یعنی انسان خواهد بود؛ اگرخطا کرد خود باید پاسخگو باشد و اگر کار او به خیر و صلاح بود، همو است که مورد ستایش قرار خواهد گرفت.
امام صادق علیه السلام در پاسخ به مفضل بن عمر که از کیفیت و چگونگی أمر بین أمرین پرسش کرده بود، با مثالی پاسخ داده فرمودند:
۰.چگونه اگر فردی را ببینی که اقدام به گناه کرده است و او را از گناه نهی کرده و بر حذر بداری، اما او به نهی تو توجهی نکند و مرتکب گناه شود اینگونه نیست که چون به نهی تو توجه نکرده است و تو او را رها کردهای پس تو وی را به گناه انداخته باشی.۱
با این مثال امام علیه السلام به این نکته توجه میدهند که خداوند علم دارد که انسان چه میکند و بر اساس این علم و تقدیر، قدرت و ابزار عمل در اختیار انسان قرار داده است و البته او را از ارتکاب گناه نهی کرده، راه هدایت را به او نمایانده است. اگرچه میتوانست با سلب قدرت و یا ایجاد مانعی، از خطا و گناه فرد جلوگیری کند، اما از آنجا که عمل افراد باید از روی اختیار باشد، او را رها میکند و این فرد با اختیار خویش گناهی مرتکب میشود. در اینجا خدا او را به گناه نیانداخته و او خود، مسئول عمل خویش است.
همین مطلب در روایتی کوتاه که با دو طریق از امام صادق علیه السلام و با همان مضامین از امام کاظم علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:
۰.خداوند انسانها را امر و نهی فرموده، پس آنچه بدان امر کرده است، راه انجام آن را نیز قرار داده و آنچه از آن نهی کرده، راه ترکش را برای بندگان